روز...
با کلمات روشن حرف می زند
عصر...
با کلمات مبهم
شب...
سخنی نمی گوید
حکم می کند...
شمس لنگرودی
پرسیده ای احوال مرا، ای گل حسرت
«آه» است جوابم به سوالی که تو باشی
غم، قهوه تلخی است که سر می کشم اما
شیرین شده با شادی فالی که تو باشی
کبری موسوی قهفرخی
خانه ات سرد است؟
خورشیدی در پاکت می گذارم
و برایت پست می کنم
ستاره کوچکی در کلمه ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم
منوچهر آتشی
سنگ باران می کنند
پرنده ای را
که پرواز می کند
اما نمی دانند، که سنگ ها
به پرندگان ارتفاع می دهند
صدف درخشان
- 14
- 1