
به گزارش ایران ورزشی، یک جذابیت مطلق، یک هیجان طولانی، یک شور جادویی و یک ماجراجویی اصیل. یک مستطیل سبز چمنی با ابعاد کوچکتر از مستطیل فوتبال و دو ابرستاره؛ در سرزمین متمولان و لاکچریها. جایی در حوالی لندن همیشه ابری که آفتاب عصرگاهی دلپذیرش همه جزییات را برای یک لذت ناب فراهم کرده؛ لذتی سیریناپذیر و طولانی به درازای یک عصر تعطیل.
تنیس، این ورزش خاص مدتها است پیله خاص خود را پاره کرده و بدل به یک پدیده عام شده؛ ورزش خواص برای عوام؛ پدیدهای که به اندازهای جای خود را در سپهر ورزش و مخاطبان باز کرده که تماشاگران فینال یکی از مهمترین گرنداسلمهای سال آن با تماشاگران فینال لیگ قهرمانان برابری میکنند. در عصر مینیمالها مخاطبان بدون گلایه، خمیازه و پلک زدن ۵ ساعت و ۳۰ دقیقه به تماشای فینال ویمبلدون مینشینند و چشم از زمین چمن برنمیدارند و این مسابقه طولانی را دنبال میکنند، اما سهم تنیس ما از این پدیده جذاب نه صفر، بلکه زیر صفر است؛ ورزشی که در ایران در گرداب ناکامی و سقوط گیر افتاده و از این دنیای بیپایان، لذت و مکنت سهمی نمیبرد. در تنیس ایران همهچیز به یک واژه ختم میشود؛ باخت!
باختن، باختن و باختن؛ این حدیث مکرر تنیس ایران است؛ اتفاقی که هر سال به سال دیگر و از تورنمنتی به تورنمنت دیگر تکرار میشود و گویی از آن گریزی نیست. برای تنیس ایران حتی رویابافی درباره حضور صرف در گرنداسلمها و المپیکها ممنوع و قدغن است که این موضوع اسباب خنده و مضحکه را فراهم میکند. تنها حضور بینالمللی ایران به رقابتهای دیویسکاپ محدود میشود که در آن مدتها است از آسانسور عبور کرده و حکم زنگ تفریح را پیدا کردهایم.
مسابقات تنیس دیویسکاپ دسته سوم آسیا- اقیانوسیه برای ما دستاوردی جز ناکامی محض نداشت؛ در تورنمنتی که بسان یک بازنده مطلق و یک زنگ تفریح تمامعیار هر چهار مسابقه خود را واگذار کردیم و بهعنوان تیم آخر به کار خود پایان دادیم. حکایتی که سالها است تکرار میشود و در تنیس مسبوق به سابقه است. باختن دور باطلی است که در تنیس ادامه دارد و از تورنمنتی به تورنمنت دیگر تکرار میشود.
فرقی نمیکند مسابقات دیویسکاپ باشد یا بازیهای آسیایی جاکارتا و یا مسابقات کشورهای اسلامی؛ ما محکوم به شکستیم و تاسفبار اینکه این شکستهای پیدرپی بدون حتی یک برد تشریفاتی حاصل میشود. تنیس ایران بهمانند دانشآموزی شده که فقط شب امتحان درسهای خود را میخواند و انتظار هم دارد بهترین نتیجه را بگیرد؛ فرمولی که البته نخنما شده و هرگز جواب نمیدهد. هرچقدر تلاش کنید، بهره خواهید برد. مسوولان فدراسیون در طول سال حرکتی برای پیشرفت نمیکنند و در آستانه مسابقات با یک یا دو بازی تدارکاتی تشریفاتی و برای خالی نبودن عریضه و پر کردن تقویم، تیم را روانه مسابقات مهم میکنند.
در تنیس ایران هیچ خبری از لیگ منظم و بابرنامه، مسابقات متوالی و رویش و بروز استعدادها نیست. همهچیز یک گلخانه ویرانه است که بدل به برهوت ناکامی شده. دامنه شکستها و مشکلات تنیس اما مدتها است از زمین خارج شده و به صندلی مدیریت رسیده. تنیس مدتها است از بحث مدیریتی ضربه میخورد؛ جایی که هیچ برنامهای برای حرکت رو به جلو وجود ندارد. فدراسیون دو دوره تمام در تیول قدرت مجید شایسته بوده و با پایان دوره ریاست وی، قریب به یک سال است با سرپرستی وی اداره میشود، اما این حضور ۹ساله دستاوردی جز ناکامی نداشته.
در این ۹سال اندک داشتههای تنیس نیز بر باد رفته و تنها ناکامی درو کردهایم و عجیب اینکه آقای رییس سابق و سرپرست فعلی با یک مشت بهانه تکراری و یک کارنامه مشعشع، تنها نظارهگر سقوط آزاد این رشته است.
این فدراسیون ۸سال شبانهروز برنامهریزی کرد تا امروز به گروه چهار آسیا برسیم؛ جایگاهی که البته نیاز به هیچ برنامه و هزینه و تشکیلاتی ندارد چراکه اگر تنیس ایران تصمیم بگیرد این رشته را کلا تعطیل کرده و سالها در مسابقات شرکت نکند، بعد از چند سال تعطیلی و کنارهگیری در صورت اعلام آمادگی و استارت دوباره، دقیقا از همین نقطه آغاز میکند؛ یعنی دسته چهار آسیا!
اگر مصداق و تمثیل کامل و جامعی از سقوط و ناکامی میخواهید، تنیس را مثال بزنید؛ رشتهای که از شکست تعریف تازهای را در جغرافیای ورزش ارائه کرده!
- 19
- 2