یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۳۳ - ۰۴ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۰۹۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

فراهانی:

خوشم می آید نقش منفی بازی کنم

فراهانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
در خانه تئاتر مهمان بهزاد فراهانی بودیم؛ طبقه دوم یک پاساژ قدیمی در یکی از محله‌های مرکز شهر که بوی کهنگی می‌دهد، جز چند عکس از صحنه تئاتر و چند گلدان، هیچ شیء زینتی به چشم نمی‌خورد و هر آنچه در این ساختمان وجود دارد کاملا کاربردی است و ساده! نه از طراحی داخلی لوکس خبری است و نه تشریفات و تجملات اداری.

به گزارش  جام جم، رئیس هیات مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر، ضمن یک گفت‌وگوی صمیمانه، ما را به ناهاری خوش طعم و رنگ مهمان کرد که دستپخت خودش بود؛ کوکوی کدو با چاشنی آویشن، نان بربری و سالاد. بهزاد فراهانی که در مهربانی هم جدی و سرسخت است، با ما درباره سریال «سایه‌بان»، نقشش در این سریال و زندگی قشر زحمتکش سخن گفت که در ادامه می‌خوانید:

 

 

دایی خسرو در سریال سایه‌بان مردی متمول اما غمگین، بیمار و دردمند است. این ویژگی‌ها کمی با چهره و صدای مقتدرانه شما در تضاد است. چطور با نقش تطبیق پیدا کردید؟

این شخصیت از یک سو بسیار متمول است و دارایی زیادی دارد، از سوی دیگر می‌خواهد دخترش را به یکی از نزدیکانش، شوهر بدهد. بخصوص که بیماری، او را خرد کرده و امیدی ندارد. خسرو از جایی در قصه دیده می‌شود که دوره پرطمطراق سرمایه‌داری و اقتدارش تمام شده است. من این طور به نقش نگاه کرده‌ام. در واقع این صدا و چیزهایی که شما اشاره کردید، از گذشته خسرو باقی مانده و یادگار زمانی است که او آنقدر توانمند و مقتدر بوده که توانسته به چنین مال و مکنتی دست پیدا کند.

 

فراهانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

خودتان چه چیزهایی به این نقش اضافه کردید؟

سعی کردم مشورت‌هایی با کارگردان‌ها داشته باشم و کمی لطافت در کار ایجاد کنم. من درام‌نویسی هستم که در دیالوگ‌نویسی کمی معروفیت و معرفت دارم و همان را تا اندازه‌ای اعمال کردم.

 

یعنی دیالوگ‌ها را تغییر دادید؟

نه! من اصلا به متن تجاوز نمی‌کنم. اول مشورت می‌کنم، بعد اگر کارگردان بپذیرد آن وقت دیگر کمی لطافت در نثر را حق خودم می‌دانم ؛چون به هر حال ۵۰ سال است می‌نویسم، گیرم که بیشتر آنها در کشوی میزم مانده باشند.

 

نقشی که شما بازی می‌کنید، منفی نیست اما جای بدی از قصه قرار گرفته و می‌تواند براحتی منفور شود. مخاطب با آرمان و سارا همذات پنداری می‌کند و دوست دارد آنها به وصال هم برسند اما دایی خسرو مانع بزرگی است!

 

اصلا قشنگی این شخصیت در همین جاست؛ تضاد بین نسل او و نسل آرمان و سارا از نوع آشتی‌پذیر نیست چون به روابط روزمره محدود نمی‌شود بلکه ناشی از تفاوت فرهنگ‌ها و نسل‌هاست. تفاوت بین خسرو و پسر خواهرش، در فرهنگ این دو نفر و نوع نگاه آنها به زندگی است و به نظرم نمایش این تضادهاست که فیلمنامه را جذاب می‌کند.

 

برای شما مهم است تماشاگر شخصیتی را که بازی می‌کنید دوست داشته باشد؟

برای من مهم است که مردم شخصیت را باور کنند. متاسفانه شخصیت‌سازی در ادبیات نمایشی ما بخصوص در فیلمنامه، عقب مانده است و طبیعی هم هست. اگر رگ و پی شخصیت و همه لابیرنت‌های روحش درک شده باشد، دیگر مهم نیست مثبت باشد یا منفی و اگر بر مبنای اصول درام شکل گرفته باشد، هم بازیگر آن را با رغبت بازی می‌کند و هم مردم آن را می‌پذیرند.

 

نقش باید از نظر جامعه‌شناسی، روان شناسی، تاریخ و فرهنگ و ادبیات درست باشد. واژه‌ای که یک لمپن استفاده می‌کند، برازنده یک استاد دانشگاه نیست. خانم بازیگری که ناخن‌های کاشته شده دارد، نمی‌تواند نقش یک رختشوی را بازی کند و حتی اصلا نمی‌تواند رخت بشوید! فکر می‌کنید چرا در بسیاری از سریال‌های ما کارگر واقعا کارگر نیست و دستانش عطر پاک تلاش نمی‌دهد؟ چون این قشر معرفی نشده و معمولا بازیگران ما آن را نمی‌شناسند. در حالی که هم بازیگر و هم سیاستمدار ما باید برود سر سفره قشر زحمتکش بنشیند و ببیند آبگوشت را چطور می‌خورند، آبگوشتشان چقدر گوشت دارد؟ اصلا گوشت دارد؟

بازیگر باید بداند نان، پنیر سیب‌زمینی، قند و چای رفقای ازلی زندگی کارگری هستند و گرانی هر کدام چه قصه‌هایی در پی دارد؟ چون درباره سایه‌بان حرف می‌زنیم به این نکات اشاره می‌کنم و قصد ندارم نق بزنم. خلاصه این که من خوشم می‌آید نقش منفی بازی کنم، اما نقشی که بوی واقعیت بدهد. معتقدم باید عاطفه به مردم را در چشم‌های یکبازیگر دید وگرنه نقش‌های مثبتش هم باورکردنی نخواهند بود. اگر این عاطفه نباشد، بازیگر روی صحنه یا مقابل دوربین از مردم می‌ترسد!

 

فراهانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فکر می‌کنم به جز شخصیت دایی خسرو، احتمالا کل فیلمنامه و داستان سایه‌بان را به صورت مستقل هم دوست دارید. همین طور است؟

نمایش ابعاد زندگی کارگران و لایه‌های پایین دست جامعه را دوست دارم. ستون‌های قصه محکم است و ساختار زیبایی دارد ولی مردم باید بگویند چقدر در تفسیر پیامش موفق بوده است. ابتدا قرار بود من نقش صاحب کارگاه مبل‌سازی را بازی کنم؛ یعنی نقشی که آقای اوسیوند بازی می‌کند، اما در اولین نشستی که با دو برادر کارگردان داشتیم، نمی‌دانم چطور شد از من خواستند نقش خسرو را بازی کنم. گفتم: من نقش صاحب مبل‌سازی را بیشتر دوست دارم، محیط کارگری با من سازگاری دارد اما برادران محمودی می‌خواستند که من نقش دایی خسرو را بازی کنم.

 

فراهانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شاید چون فیزیک شما برای تکمیل پازل زندگی دایی خسرو بیشتر به کار می‌آمد. ما چیزی از گذشته و دوران شکوه دایی خسرو در سریال نمی‌بینیم اما قرار است آن را با بازی شما تجسم کنیم.

 

متاسفانه چیز زیادی درباره گذشته او در این سریال وجود ندارد و یادم هست تضادی با کارگردان‌ها پیدا کردم و گفتم این شخصیت با این همه تجربه و دانش اجتماعی براحتی کلاه سرش نمی‌رود و ذهن خواهرزاده‌اش را می‌خواند. اجازه بدهید به مخاطب نشان بدهیم که او می‌فهمد که آرمان حقیقت را نمی‌گوید اما کارگردان‌ها قبول نکردند و من پذیرفتم چون امضای کارگردان برای من مقدس است و اثر به کارگردانش تعلق دارد.

 

حضور شما در سریال‌های تلویزیونی پررنگ است و فکر می‌کنم برای مردمی که نمی‌توانند تماشاگر تئاتر باشند و بازی پیشکسوتان و دانش‌آموختگان این عرصه را ببینند، اتفاق خوبی است.

نمی‌دانم. شاید، اما فکر می‌کنم ما جماعت کهنسال دهه۴۰، دلبستگی‌های عاشقانه‌ای به مردم زحمتکش داریم. نوعی دلبستگی که بوی پول و کاسبکاری نمی‌دهد. بازی در سریال‌های تلویزیونی به لطف برخی تهیه‌کنندگان درآمد چندانی ندارد. البته لازم است تاکید کنم برادران محمودی بسیار با معرفت، با فرهنگ و شریف هستند. با این همه معتقدم تلویزیون مال مردم است، بستری است که در اختیار مردم زحمتکش قرار دارد و جز آن چیزی ندارند. تلویزیون برای ما هم فرصتی است که با این قشر ارتباط بگیریم.

 

 

 

 

  • 17
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش