پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۲۵ - ۲۷ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۷۲۳۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

بهمن فرمان ارا: دلال پول زیاد داریم اما تهیه‌کننده درست و حسابی نداریم

بهمن فرمان‌آرا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بهمن فرمان ارا گفت: تهیه‌کننده درست و حسابی در سینما نداریم بلکه دلال پول داریم که خیلی زیاد هم هستند.

به گزارش ایسنا،طبق گزارش رسیده، در سیصد و هشتاد و پنجمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در دوازدهمین برنامه «بازی بزرگان» دوشنبه ۲۶ آذر فیلم «سایه‌های بلند باد» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت.

 

کیارستمی گفت فکر نمی‌کردم دوباره فیلم بسازی

فرمان آرا در ابتدا توضیحاتی درباره روند تولید «سایه‌های بلند باد» داد و گفت: داستان هوشنگ گلشیری چهار صفحه بود و شکل نامه‌ای دارد که شخصیت مدیر برای برادرش در تهران نوشته است. حدود دو سال طول کشید تا به همراه گلشیری این چهار صفحه را به ۲۵ صفحه رساندیم و بعد بر اساس آن فیلمنامه‌ای نوشتم که ۸۵ صفحه شد و فیلم نیز بر اساس همین فیلمنامه ساخته شد. موسیقی متن فیلم را احمد پژمان با همراهی ارکستر فیلارمونیک لندن ساخته است و کار او شاهکار بود؛ طوری که وقتی موسیقی را روی فیلم گذاشتیم صرفا دو فریم از فیلم را بیرون آوردیم و موسیقی دقیقا به اندازه شات‌های فیلم بود. دو فرد انگلیسی نیز در صدابرداری «سایه‌های بلند باد» کنار ما بودند. از حضور آنها بسیار رضایت داشتم و حتی زمانی که ما کار نمی‌کردیم آنها مشغول کار بودند. با تمام این مسائل هزینه ساخت فیلم در آن زمان یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان شد. وقتی که این فیلم را ساختم، عباس کیارستمی به من گفت فکر نمی‌کردم بعد از «شازده احتجاب» باز هم فیلم بسازی ولی مثل کسانی هستی که ترک تحصیل کرده‌اند و به‌شکل متفرقه امتحان می‌دهند و دیپلم می‌گیرند.

 

 

وی ادامه داد: «سایه‌های بلند باد» هیچ‌گاه پیش از انقلاب نمایش داده نشد؛ آنونسی برای فیلم تهیه کرده بودیم که در آن سرودهای اوستا با سکانس‌های مختلف فیلم ترکیب شده بود و همین آنونس باعث شد که بیایند و نگاتیوهای فیلم را ببرند. اما دوستانی در لابراتوار داشتیم و شبانه یک نگاتیو از فیلم کپی کردیم که به مدت ۱۱ سال زیر تخت مادر یکی از دوستانم پنهان شد و نگهداری در چنین شرایطی باعث شد بسیاری از رنگ‌های فیلم را از دست بدهیم. هزینه کردم تا یک کپی از «سایه‌های بلند باد» باقی بماند، اما الان نمی‌دانم نگاتیوهای «شازده احتجاب» که در اختیار صدا و سیماست در چه شرایطی نگهداری شده است. حفظ کردن هر کدام از این فیلم‌ها به هر قیمتی که باشد، فارغ از اینکه فیلم من باشد یا نباشد، از نظر تاریخ سینما اهمیت دارد. به هر حال فیلم در آن زمان نمایش داده نشد. بعد از انقلاب و در زمان مسئولیت محمدعلی نجفی در ارشاد، به فیلم پروانه الف دادند و قرار بر نمایش فیلم شد. سینما عصر جدید، صحرا و مرکزی فیلم را نمایش دادند اما بعد از سه روز به من زنگ زدند و گفتند دستور داده شده که فیلم از پرده پایین آورده شود.

 

کار من ایجاد پرسش است

کارگردان «خانه‌ای روی آب» اضافه کرد: بعد از «شازده احتجاب» تصمیم گرفتم فیلم قاجاری و مستقیما سیاسی نسازم. داستان ۴ صفحه‌ای گلشیری ارجاعات زیادی به اتفاقات رخ داده دارد، اما کوتاه و یک خطی‌اند. در آن زمان هوشنگ به تهران آمده بود و در خیابان «خوش» زندگی می‌کرد و هم‌زمان روی متن کار می‌کردیم. شانس من این بود که ما اختلاف نظر آنچنانی نداشتیم و برای من گستردگی و زیبایی ده مثل یک اجتماع بدوی که در حال شکل گرفتن است، اهمیت داشت. در این مکالمه که ۲ سال طول کشید، هسته اصلی داستان را گسترش دادیم تا به متنی رسیدیم که ابتدا و میانه و آخر داشت و بعد در سناریوی ۸۵ صفحه‌ای چند چیز را به آن اضافه کردم. ضمن اینکه سعی کردیم وجه سمبلیک فیلم را حفظ کنیم. هر زمان که نمی‌توانیم مستقیم صحبت کنیم، سراغ استعاره می‌رویم. کار من به‌عنوان فیلمساز ایسنت که سنگی در آب بیندازم و موج ایجاد کنم؛ اینکه این امواج دایره‌ای تا کجا می‌روند در اختیار من نیست. کار من نهایتا ایجاد پرسش است.

 

فرماآرا ادامه داد: شانس آوردم که در این فیلم با افراد حرفه‌ای همراه بودم. زمانی که با افراد حرفه‌ای کار می‌کنید باید اجازه دهید خودشان کار را انجام دهند. من در بهترین شرایط یک رهبر ارکسترم. اگر قرار است امشب سمفونی شماره ۵ بتهوون را اجرا کنیم، من باید نت‌ها را حفظ باشم و اگر کسی نتی را اشتباه نواخت اشتباهش را گوشزد کنم. این همان مکالمه کارگردان با طراح صحنه، فیلمبردار، مونتاژکار، بازیگران و.. است. گاهی شما شانس هم می‌آورید و در مملکت ما و در حین انجام کار جمعی عنصر شانس مهم است.

 

دلال پول زیاد داریم اما تهیه‌کننده درست و حسابی نداریم

وی درباره کم‌رنگ شدن ارتباط ادبیات و سینما گفت: نسل ما با کتاب بزرگ شد چون تلویزیون وجود نداشت و رادیو نیز ساعات محدودی پخش داشت؛ دریچه‌ای به جهان دیگر، از طریق کتاب و شعر گشوده می‌شد. من اقتباس‌های دیگری نیز داشته‌ام که به‌دلیل شرایط موجود امکان تبدیل شدن به فیلم را پیدا نکرده است. ما نویسندگان و داستان‌های خوبی داریم ولی وقتی سراغ تهیه‌کننده می‌رویم و خواستار خرید حقوق نویسنده می‌شویم، متوجه تفاوت میان نویسندگی و اقتباس در فیلمنامه‌نویسی نمی‌شوند. نویسنده برای تک خوانندگان کتاب می‌نویسد، یعنی هر جلد کتاب را در آن واحد یک نفر مطالعه می‌کند. ولی ما در سینما برای ۵۰۰ نفر فیلم می‌سازیم. نویسنده‌ای هم که به حذف دو جمله کتابش در فیلمنامه ایراد می‌گیرد، اساسا مدیوم سینما را درک نمی‌کند.

 

 

فرمان‌آرا افزود: بعضی تهیه‌کنندگان به ما پیشنهاد می‌دهند انتهای داستان را تغییر دهیم و معتقدند نویسنده اگر شکایت کند و تا فرآیند دادگاه را طی کند، ما فیلم را ساخته‌ایم و تمام شده است. پس تهیه‌کننده درست و حسابی نداریم. دلال پول داریم، خیلی زیاد هم هستند، اما تهیه‌کننده با دانش سینمایی نداریم که ارزش اثر ادبی را درک کند و حاضر باشد برای آن پول خرج کند. کار تهیه‌کنندگی در واقع این است که تهیه‌کننده داستانی را انتخاب و بعد برای آن سناریست و کارگردان پیدا می‌کند. هر زمان تهیه‌کننده بوده‌ام به این موضوع فکر کرده‌ام که اسم من هم روی فیلم است. بزرگ‌ترین دلیلی که ادبیات وارد سینمای ایران نمی‌شود این است که تهیه‌کننده‌ها تن به این ماجرا نمی‌دهند که بالاخره برای نوشتن رمان وقت صرف شده است و نویسنده حق دارد پول مناسبی بابت تبدیل آن به فیلم دریافت کند. اکثر تهیه‌کنندگان با این موضوع مخالفند. در هر صورت من اینجا زندگی می‌کنم و همین‌جا فیلم می‌سازم. هیچ جای دیگری نیز نمی‌روم چون مملکتم را دوست دارم و فکر می‌کنم اگر چیزی بلد باشم باید صرف آموزش جوانان ایران شود تا اینکه مثلا به زبان انگلیسی به دیگران آموخته شود.

 

می‌خواهند بین افراد را بهم بزنند

کارگردان «خاک آشنا» درباره رابطه شاملو و گلشیری گفت: این روزها خاطره‌نویسی مد شده است. یادداشتی در یکی از مجلات چاپ شد که در آن گفته شده بود عباس کیارستمی فلان حرف را در مورد احمد شاملو زده است. در حالی‌که در تمام این سال‌هایی که عباس را می‌شناختم، حتی یکبار کلمه‌ای علیه شاملو به زبان نیاورد. زمانی که به مدیر آن مجله زنگ زدم و نسبت به انتشار چنین مطلبی اعتراض کردم، گفت ما این مطلب را صرفا نقل قول کرده‌ایم و نمی‌توانید به ما اعتراض کنید. مگر آدم هر چیزی را نقل قول می‌کند؟ آنهم در مجله‌ای که عنوانش می‌گوید مُبلغ اندیشه نو است. دیگر نه این مجله را می‌خوانم و نه با آنها مصاحبه می‌کنم. شاملو و گلشیری با هم در یک بیمارستان بودند و شاملو زمانی که گلشیری را در آن وضعیت بیماری دید بسیار ناراحت شد. شاملو شعر تقدیمی به گلشیری دارد. اما این روزها با هجمه‌ای از خاطرات قلابی مواجهیم که می‌خواهند بین افراد با همدیگر را بهم بزند. البته که همواره اختلاف نظرها وجود داشته است، اما هیچ‌وقت کسی از اینها نرفت آن یکی را لو بدهد یا حرف بدی پشت سرش بزند. کسانی که این دروغ‌ها را تکرار می‌کنند، مرتکب گناه کبیره می‌شوند چون این افراد دیگر در میان ما نیستند که بتوانند از خود دفاع کنند.

 

کارگر هفت تپه چطور زندگی می‌کند؟

فرمان‌آرا در پاسخ به سوالی درباره مرگ‌اندیشی در آثارش گفت: دوستان منتقد ما برای ارتباط ساده‌تر با خوانندگان خود، یکسری دسته‌بندی‌ها درست می‌کنند؛ مثلا می‌گویند این سه اثر فرمان‌آرا به مرگ می‌پردازد و آن سه تا به زندگی. اما واقعیتش این است که وقتی مشغول نوشتن می‌شوم، چیزی که بر من غلبه می‌کند یک افسردگی کلی است که رهایم نمی‌کند. من ناامید نیستم، اما حساسیت‌هایی شخصی نسبت به فضا دارم. ما چیزی جز آزادی بیان نمی‌خواهیم. هیچ زمانی دنبال پست و مقام نبوده‌ام و شغل دولتی هم قبول نمی‌کنم چون مسئولیت‌ها و الزامات خاص خود را به همراه دارد که من تمایلی به انجام آنها ندارم. اما من از جهان بیرون ایزوله نیستم. اگر شما کارگر هفت تپه هستید و پنج ماه حقوق نگرفته‌اید، چطور زندگی می‌کنید؟ آنهم در شرایطی که اگر دستمزد هم بگیرید تا پایان ماه داوم نمی‌آورد. ما در عمرمان سیب زمینی کیلویی هشت هزار تومان نخریده بودیم.

 

وی در پایان گفت: کار من فیلمساز این است که تا جایی که اجازه دارم به این مسائل اشاره کنم. هر برچسبی هم بخواهند به من بزنند. من به مردم بدهکارم که با آنها صادق باشم. در نهایت هم تشخیص با خود مردم است. من در پی سیاه‌نمایی نیستم، آن چیزی را که می‌بینم تصویر می‌کنم، اگر چیز شادی به من نشان دهید آن‌را هم می‌سازم. من هم مثل تمام مردم ایران از پیروزی تیم فوتبال شادمان می‌شوم. به هر حال کار سختی داریم، آنهم در این شرایط اقتصادی. «بوی کافور عطر یاس» را با ۷۲ میلیون ساختم، «خانه‌ای روی آّب» را با ۱۲۰ میلیون و «یک بوس کوچولو» را با ۲۲۰ میلیون ساختم. اما فیلم آخرم که فیلم گرانی هم نیست یک و نیم میلیارد هزینه داشته است. به هر حال باید کار کنیم و علاج درد ما کار کردن و تشویق دیگران به کار کردن است.

 

فرمان‌آرا آغازگر سینمای پرسشگر بود

شادمهر راستین نیز در بخشی از این نشست گفت: «سایه‌های بلند باد» اتفاق مهمی در سینمای ایران به حساب می‌آید. طی سال‌های ۵۴ تا ۵۷ اتفاقات مهمی در سینمای ایران رخ می‌دهد؛ مدلی از حرفه‌ای‌گری وارد سینمای متفاوت ایران می‌شود و موج نو صاحب ساختاری جدید می‌شود. این اتفاق زمانی می‌افتد که گیشه فیلم‌های عمومی سینمای ایران در برابر هجوم فیلم‌های آمریکایی و ایتالیایی دچار بحران شده بود. درست در همین لحظه است که ساختارمند شدن سینمای ایران رخ می‌دهد. این تفاوت بیش از هر چیز به بهمن فرمان‌آرا و نگاه او برمی‌گردد که از ادبیات کمک می‌گیرد. این چیزی بود که در آن زمان فراموش شده و سینمای ایران درگیر پاورقی و داستان‌های تکرارشونده شده بود. هم‌چنین باید به اهمیت آموزش در سینمای ایران اشاره کرد؛ تمام کسانی که در تیتراژ این فیلم هستند پس از چند سال تبدیل به بدنه اصلی سینمای ایران شدند.

 

این منتقد سینمایی ادامه داد: سینمای پرسشگر را نیز فرمان‌آرا آغاز کرد؛ او به اعتراض و انتقاد و نمایش آن چیزی که شاید بقیه نمی‌دیدند بسنده نکرد، بلکه سوالی فلسفی نسبت به فرهنگ کشور خود را وارد سینما کرد. کسانی مانند تئو آنجلوپولوس، سرگئی پاراجانف و تارکوفسکی می‌پرسند از کجا مدل تفکر در کشورهایشان شکل گرفته است. در اینجا نیز اگر عناصر موجود در «سایه‌های بلند باد» را تحلیل کنیم، می‌بینیم که پایه تصویری بیشتر فیلم‌های ایرانی را شامل می‌شوند. شاید این عناصر در کتاب‌ها موجود بود، اما برای اولین‌بار آنها را به‌صورت فشرده و تصویری و به‌شکل نمادهای سینمایی همراه با قصه و شخصیت‌پردازی در «سایه‌های بلند باد» می‌بینیم. یعنی مجموعه‌ای از نشانه‌های اسطوره‌ای ایرانی را در یک قصه خیلی ساده مشاهده می‌کنیم.

 

راستین در پایان این نشست که اجرای آن را کیوان کثیریان برعهده داشت، گفت: در آن دوره، رفتن به روستا و ساخت فیلم در آنجا یک اعتراض تصویری نسبت آن چیزی بود که سینمای شهری ارائه می‌کرد. این فیلم مجموعه‌ای از فرهنگ دوران است؛ اگر وضعیت شهری ایران را در فیلم «گزارش» می‌بینیم، در «سایه‌های بلند باد» وضعیت ایران را مشاهده می‌کنیم. فشرده شدن تصاویر و دیالوگ‌ها به نحوی که همه چیز را مطرح می‌کند ویژگی مهم این فیلم است. به اضافه اینکه یک نوع نگاه به اسطوره مبتنی بر نظریه ترس را در «سایه‌های بلند باد» می‌بینیم؛ ترس اسطوره‌سازی می‌کند، تا به آرامشی که قرار است از اسطوره بگیریم برسیم. یعنی زندگی در سایه ترس که همراه با خود آرامشی نیز می‌آورد و این چیزی است که «سایه‌های بلند باد» را یکپارچه می‌کند.

 

 

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش