سه شنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۴
۰۰:۳۱ - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۰۶۱
فیلم و سینمای ایران

سرنوشت یک روزنامه‌نگار افشاگر در قاب سینما

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,مهدی صباغ‌زاده
مهدی صباغ‌زاده؛ کارگردان فیلم «خانه کاغذی» از دغدغه‌‌هایش در سینما می‌گوید

مهدی صباغ‌زاده بهترین آثارش را در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ کارگردانی کرد که با استفاده از حضور بازیگران مطرح آن زمان خوش درخشیدند. از جمله آثار موفق صباغ‌زاده در آن سال‌ها می‌توان به فیلم پرفروش «گمشده» به عنوان یک ملودرام اجتماعی پرکش و قوس با بازی افسانه بایگان و فرامرز قریبیان اشاره کرد که در سال ۶۴ توانست مخاطبان بی‌شماری را به سالن‌های سینما بکشاند.

 

 

«سناتور»، «سال‌های خاکستری»، «روزهای خوب زندگی»، «خانه خلوت»، «مارال» و... از دیگر آثار سینمایی این کارگردان پیشکسوت است که با وجود روایت‌های پرکشش، توانستند نظر مردم را به خود جلب کنند. صباغ‌زاده البته دستی هم بر سریال‌سازی دارد که از جمله آنها می‌توان به «دزدان مادربزرگ»، «دیوار شیشه‌ای» و... اشاره کرد. این کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده چند سالی کمتر در عرصه فیلمسازی فعال بود تا این‌که سال گذشته فیلم «خانه کاغذی» را ساخت که هفته گذشته در جشنواره جهانی فیلم فجر اکران و با استقبال خوبی از سوی مردم و منتقدان مواجه شد. به این بهانه با صباغ‌زاده به گفت‌وگو نشستیم.

 

چه شد که بعد از سال‌ها تصمیم به ساخت «خانه کاغذی» گرفتید؟

چند سالی از زمان ساخت فیلم «خانه خلوت» می‌گذرد و من دوست داشتم «خانه خلوت» دیگری با شرایط و موقعیت روز جامعه بسازم و آن را تکرار کنم. بنابراین کاراکتر نویسنده فیلم خانه خلوت را در «خانه کاغذی» به روزتر و داستان را منسجم‌تر کردم و خانه کاغذی را ساختم.

 

خانه کاغذی توانست تکرار شایسته‌ای از «خانه خلوت» باشد؟

 

نسبتا بله.

 

در مورد داستان فیلم «خانه‌کاغذی» کمی توضیح بدهید.

داستان در مورد نویسنده‌ای گوشه‌نشین است که در انزوا به سر می‌برد، ولی با تشویق دوستانش دوباره دست‌به‌‌قلم می‌برد و مفاسد اقتصادی را مطرح می‌کند و از این رو برایش مشکلاتی ایجاد می‌شود.

 

نگران نبودید که برای بیان این موضوع مجبور شوید از خط قرمزها عبور کنید؟

به هر حال کسانی‌که دستی بر قلم دارند هر از گاهی دست روی موضوعاتی حساسیت‌برانگیز می‌گذارند که شاید عده‌ای خوششان نیاید و منافع‌شان را در خطر می‌بینند و من به عنوان یک فیلمساز می‌خواستم دغدغه‌ای را که نویسندگان و روزنامه‌نگاران دارند و خطراتی که به جان می‌خرند، بیان کنم.

 

چقدر در این فیلم به عنوان کارگردان خودتان را کنار کشیدید و اجازه دادید که فیلم خودش راه خودش را طی کند؟

فیلم من برشی از یک زندگی است که روان و رها و به دور از هرگونه شعارزدگی راه خودش را می‌رود و در عین حال از هدفی که دارد هم دور نمی‌شود. به هر حال من سعی کردم فیلمم را واقعی و قابل لمس بسازم. حالا این‌که چقدر موفق بوده‌ام باید مردم تشخیص بدهند.

 

بر خلاف خیلی از فیلم‌های چند سال اخیر، فیلم شما (همانند آثار گذشته‌تان) قهرمان دارد و فیلم گرمی هم هست.

 

چطور به این قهرمان‌های روزنامه‌نگار رسیدید و اصولا چرا علاقه به فیلم‌های قهرمان‌محور دارید؟

همان‌طور که گفتید فیلم‌های من همیشه قهرمان داشته‌اند، اما قهرمان‌های این فیلم نسبت به فیلم‌های قبلی منسجم‌تر رفتار می‌کنند. من در کل سینمای داستانی و قصه‌گو را دوست دارم و فیلم‌هایی که ساختم همیشه استحقاق آن را داشتند که در جشنواره‌های بین‌المللی به شکل ویژه‌ای حضور پیدا کنند. البته فیلم «مارال» در جشنواره نیویورک حضور پیدا کرد و جایزه اول آن جشنواره و ده‌ها جایزه از جشنواره‌های اروپایی را به دست آورد. خوشبختانه فیلمسازان داستانگوی امروز ما به درجه‌ای از آگاهی و دانش رسیده‌اند که حتی بتوانند سینمای قصه‌گو را به دیگران یاد بدهند و بدون پرداختن به اکشن، خیانت و... آثاری بسازند که بسیاری از مسائل انسانی و اجتماعی را به زیبایی مطرح کند و مورد توجه مخاطبان از هر گوشه دنیا قرار گیرد.

 

... و جدای از این قصه‌گویی، قهرمان‌های آثار شما همیشه فعال هستند و دغدغه‌های اجتماعی دارند، این شخصیت‌ها را چگونه تعریف می‌کنید؟

اصولا آدم منفعل خاصیتی ندارد. هر آدمی وقتی معنا پیدا می‌کند که نسبت به اطرافش واکنش نشان دهد.

 

بازیگران اصلی فیلم، پرویز پرستویی و تینا پاکروان را بر چه اساس انتخاب کردید؟

چند سال پیش که این فیلمنامه را می‌نوشتم در نظر داشتم شخصیت اصلی آن را زنده‌یاد خسرو شکیبایی بازی کند اما قسمت ایشان نبود و وقتی فیلمنامه بازنویسی شد و قرار شد به مرحله اجرا برسد آقای پرستویی فیلمنامه را خواند و بازی در آن را پذیرفت. در مورد کاراکتر خانم فیلم هم از بازیگران زیادی تست گرفتیم، اما هیچ‌کدام شخصیت قابل باور و پخته‌ای که بتواند کنار آقای پرستویی نقش دختر او را بازی کند پیدا نکردیم تا این که آقای پرستویی پیشنهاد داد نقش را به خانم پاکروان بدهیم. به نظرم این دو نفر در کنار هم خوب ظاهر شدند.

 

پس تهیه‌کنندگی خانم پاکروان دلیل بر انتخاب‌شان برای این نقش نبود؟

خیر! ایشان در ابتدا تهیه‌کننده این فیلم بودند و به هیچ وجه کاری به مسائل دیگر نداشت. وقتی هم که موضوع بازی در فیلم را به خودش گفتم، باور نمی‌کرد؛ اما با تشویق و ترغیب دوستان و خود آقای پرستویی این نقش را بازی کردند.

 

«خانه کاغذی» یک فیلم اجتماعی است که معضلات جامعه را به تصویر می‌کشد. با توجه به این که فیلم‌هایی با این مضامین خیلی کم ساخته می‌شود، فکر می‌کنید چرا این فیلم در بهمن گذشته در جشنواره فجر (داخلی) پذیرفته نشد؟

نمی‌دانم، از کج سلیقگی دوستان بود که «خانه کاغذی» را در جشنواره فجر نشان ندادند یا این که دوست نداشتند یا ترسیدند یا...، به هر حال در جشنواره بین‌الملل فجر آقای میرکریمی (دبیر جشنواره) ریسک کرد و این کار را انجام داد. البته من همیشه برای مردم فیلم ساخته‌ام، نه جشنواره‌ها و تمام سعی‌ام را کرده‌ام که به مخاطب احترام بگذارم.

 

حالا که این موضوع پیش آمد لازم می‌دانم انتقادی هم به جشنواره بین‌الملل بکنم. ببینید، تمام دوندگی‌هایی که ما می‌کنیم برای نمایش یک فیلم است. اگر یک فیلم خوب به نمایش درآید هم مردم راضی‌اند هم عوامل فیلم. وقتی کیفیت نمایش فیلم‌ها پایین بیاید در واقع ضربه‌ای است جبران‌ناپذیر به بدنه جشنواره. متاسفانه در پردیس چارسو سیستم نمایش فیلم‌ها بسیار ضعیف بود و فیلم‌ها با تصویر، رنگ، نور و... نامناسب به نمایش درمی‌آمدند و همین باعث می‌شد مخاطبان ایرانی و خارجی نتوانند زحمات واقعی تمام عوامل گروه فیلم را ببینند.

 

بازخورد نمایش فیلم در جشنواره بین‌الملل چطور بود؟

خیلی خوب. دبیرجشنواره، سینماگران و مردم خیلی از فیلم راضی بودند و برایشان موضوع فیلم جذاب و تازه بود.

پدر و دختر روزنامه‌نگار به روایت صباغ‌زاده

 

داستان فیلم خانه کاغذی درباره پدر و دختری (پرویز پرستویی و تینا پاکروان) روزنامه‌نگار است که هیچ‌کدام به خاطر دیگری ازدواج نکرده‌اند. دختر در یک نشریه کار می‌کند و پدر هم بعد از مدتی دوباره دست به قلم می‌شود، اما مشکلاتی برایش پیش می‌آید که زندگی خودش و دخترش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

 

 

jamejamonline.ir
  • 13
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش