دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۳۲ - ۰۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۱۱۱۱
فیلم و سینمای ایران

«سارا و آیدا» چگونه بر سر تماشاگر کلاه می‌گذارند؟

فیلم سارا و آیدا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
فیلمساز روشنفکر وطنی ما تحت تاثیر فضای حاکم فراموش می‌کند که سینما کلاس درس اخلاق نیست، سینما محفلی برای سرگرمی است و مخاطب ضمن تماشای لحظات هیجان‌آور سینمایی باید اخلاق‌گرایی را تجربه کنند.

درباره «پیام اخلاقی» مبتنی بر پذیرفتن مسئولیت اجتماعی، صدها اثر سینمایی در طول تاریخ صنعت فیلمسازی، بی‌شمار فیلم‌های متفاوت ساخته شده و تاکید بر اخلاقی‌گرایی، وجه مشترک اغلب آثار سینمایی با تعاریف مختلفی عرفی یا مذهبی است. این مفهوم آنقدر دست‌آویز روایت‌های سینمای مختلف قرار گرفته است که تکرار آن در قالب درام سینمایی باید پرداخت سینمایی اعجاب آوری داشته باشد تا مخاطب را سرگرم کند.

 

فیلمساز روشنفکر وطنی ما تحت تاثیر فضای حاکم فراموش می‌کند که سینما کلاس درس اخلاق نیست، سینما محفلی برای سرگرمی است و مخاطب ضمن تماشای لحظات هیجان‌آور سینمایی باید اخلاق‌گرایی را تجربه کنند. فیلم «سارا و آیدا» از آن دست فیلم‌هایی است که یک کلاس اخلاق فوق العاده باکلاس است، اما از زاویه پرداخت سینمایی و دراماتیک فیلم ‌بسیار بی‌کلاسی است.

 

فیلمساز دقیقا مثل فیلم «سعادت آباد» هیچکدام از اعضای طبقه متوسط را بی‌نصیب از عیوب اجتماعی و اخلاقی نمی‌گذارد و پرسوناژهای اصلی و حتی غایب فیلم به یک اخلاق گریزی جمعی دچارند. میثاق برادر سارا، مقدار زیادی از اطرافیانش کلاهبرداری کرده است و پس از آنکه کلی بدهی و مقروض شدن به افراد مختلف، از کشور گریخته است.

 

سارا برای بازپرداخت بدهی برادرش، برای اینکه مادرش در زندان نماند، در هم‌آوایی اجباری یا اختیاری تصمیم می‌گیرد که دست به سرقت اسناد مناقصه شرکت بزند. علیرضا نامزد سارا از او می‌خواهد در آخرین بازجویی دروغ بگوید و آیدا(پگاه آهنگرانی) دختری است که برای لذت‌جویی فردی روابط متعددی را تجربه می‌کند.

 

فیلم سارا و آیدا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

*فقط به مرده‌ها راست بگو!

هر کدام از شخصیت‌های فیلم با یک عمل غیر اخلاقی دست به گریبانند و در شرایطی که سارا آنقدر شجاعت گفتن حقیقت را با شریک زندگی‌اش را ندارد، ناگهان در بازجویی پایانی پس از دو مرحله بازجویی و دوبار دروغ گفتن، استحاله ناگهانی دراماتیک از راه می‌رسد و سارا که در سراسر فیلم یک روده راست در شکمش را نتوانسته حفظ کند، ناگهان هوس راست گفتن می‌کند تا نام دوست مرده‌اش لکه دارد نشود.

 

کاراکتری که در سراسر فیلم به تمام افراد زنده فیلم از جمله نامزدش که ارتقاء شغلی‌اش را به مدیون اوست، دروغ می‌گوید، ناگهان به خاطر آبروی دوست مرده‌اش راستگو می‌شود. این مسئله نشان می‌دهد که فیلمساز و فیلم‌نامه نویس اخلاق را به شکل زیگراگی و سینوسی می‌شناسند و با همین پارامتر فیلمنامه را روی مرداب ناآگاهی بنا کرده‌اند.

 

فیلم سارا و آیدا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

این مدل استحاله به خاطر یک رفاقت زنانه، بر اساس خواندن یک موزیک مشترک و ساختن یک دابسمش ساده، بدون عمیق نشان دادن این رابطه، پایان‌بندی نه چندان معقولانه‌ای را برای فیلم «سارا و آیدا» رقم می‌زند.

 

اگر سارا مسئولیت سرقت اسناد را نپذیرفته بود و کارگردان مثلا در نمای پایانی، صحنه مواجه سارا با مزار طاهره نیاکان (نام اصای آیدا) را نشان می‌داد، گاف‌های فیلمنامه از می‌رفت و کلیت اثر از هر حیث مثل فیلم «سعادت آباد» اثر قابل تامل‌تری می‌شد.

 

این پایان به هیچ عنوان شبیه فیلمنامه‌های امیر عربی نیست یا اگر هم هست وفادار و منطبق به نگرش و جهانی بینی فیلمنامه نویس نیست. مضاف بر اینکه در اثری مثل سعادت آباد (از امیر عربی) ما به دنبال دریافتی تازه از سرشت افراد هستیم و چهارچوب‌های روایی عربی در مقام مولف، به گونه‌ای است که سرنوشت افراد در فیلمنامه‌های امیر عربی تاثیری در جهت دهی دراماتیک نخواهد داشت، در فیلمنامه‌های عربی ما می‌خواهیم آزمونی را تجربه کنیم، برای درک سرشت افراد.   

 

*ضریب هوشی مخاطبان بیشتر از کارگردان است؟!

اما مهمترین بخشی از روایت که دچار اشکال است کدگذاری مولفان است در مورد رابطه آیدا و سعید (مصطفی زمانی)، که درام فیلم را قابل حدس و پیش بینی می‌کند.

 

در سکانس داخل خودرو پس از اسباب کشی، آیدا با سعید (مصطفی زمانی)  مشغول گفت‌وگو است و دائما آیدا به او می‌گوید نه. داخل ماشین که سوار می‌شوند آیدا رو به سارا می‌گوید که ماشین دوست پسر جدیدش، سعید است که قرار آنرا بفروشد اما متوجه شده خودروی آیدا داخل تعمیرگاه است، بنابراین  دو سه روزی این خودرو را به او داده است، اما نباید با این خودرو به محل کارش تردد کند.

 

در چند نمای تاکیدی از فیلم، نیز آیدا پاسخ تلفن‌های سعید را  نمی‌دهد. در فرازی که اسناد در اختیار سعید قرار گرفته، سارا به سراغ آیدا می‌رود که اسناد را از سعید پس بگیرد. آیدا به وقایع هفته گذشته اشاره کرده و موضوع قهر خود با سعید را  یادآوری می‌کند و چنین می‌گوید: "یادت هست هفته گذشته حرفمان شده بود، یادت هست گفتم حرف‌های نامربوط می‌زند، فکر می‌کنی سر چی بود؟

 

سر همین بود دیگه! آقا سئوالات عجیب و غریب راجع به گاو صندوق از من می‌پرسید. آیدا در ادامه می‌گوید: دیدم یکدفعه بیخیال قضیه گاو صندوق شد. فکر کردم شوخی بوده، می‌خواست مرا امتحان کند. فکر نمی‌کردم اینقدر بی‌شرف باشد بیاید سراغ تو. اصلا همان موقع که گفت سارا را بیاور کمکش کنم باید می‌فهمیدم. البته فکر نمی‌کردم که دوست صمیمی‌ام چنین چیزی را از من قایم کند.

 

فیلم سارا و آیدا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

آیدا اعتراف می‌کند که در برخورد، مواجه و کمک گرفتن از سعید ابلهانه عمل کرده است، شاید آیدا نفهمیده اما تماشاگر کاملا می‌فهمد کسی که به دنبال اسناد مناقصه است، امکان دارد از طریق دیگری اقدام کند. وقتی شخصیت سعید را بهتر می‌شناسیم درک می‌کنیم که او در رسیدن به هدفش کاملا جدی است، پس کم توانی ذهنی آیدا، دام بزرگی برای به دام افتادن سارا فراهم می‌کند.

 

بازهم به همان تحلیل همیشگی رسیدیم که آیدا یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم ضریب هوشی زیر متوسطی دارد و با اتکا به ضریب هوشی بسیار کم نمی‌تواند، با غفلت انگیزی مصنوعی سر تماشاچی را کلاه گذاشت با این ترفند که آیدا متوجه قصد شوم سعید نشده است.

 

*پگاه آهنگرانی تیپیکال فریب خورده !

اما آنچه میان ما و شخصیت‌های فیلم فاصله می‌اندازد بازیگران اصلی فیلم هستند. پگاه آهنگرانی تیپیکال فریب خورده است.فرقی نمی‌کند از فیلم «دختر با کفش‌های کتانی» (رسول صدر عاملی)، طبقه سوم(بیژن میرباقری)، هفت ماهگی(هاتف علیمردانی)، دربند (پرویز شهبازی) و .... . یعنی هر فیلمی با حضور پگاه آهنگرانی پیش فرض دختر فریب خورده را در ذهن متبادر می‌کند.

 

با این همین پیش فرض، در آثار متعددی دیده‌ایم که او یا دائما در معرض فریب خوردن است یا فریب دادن. عامل این فریب خوردگی هم جهالت است، جاهل فریب خورده؛ تیپیکال پگاه آهنگرانی.

 

در فیلم درخواهیم یافت او از آن  دسته دخترانی است که به جزء شادی و زندگی در لحظه، تعقل در شخصیت و تصمیم گیری منطقی در طراحی شخصیت‌اش جایی ندارد. همیشه نقش کاراکتری را بازی می‌کند که هُرهُری مآبانه زندگی می‌کند. آیدا ( پگاه آهنگرانی) سارا را در هچل بزرگی می‌اندازد و جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که استفاده از این شخصیت چاره‌ای بر ترمیم نقصان‌های بزرگ فیلم است.

 

*مصطفی زمانی فیلم را از نابودی نجات داد ؟!

 تنها کسی که مسلط کارش را پیش می‌برد مصطفی زمانی است. سکانس گفتگوی سعید(مصطفی زمانی) با سارا روی ساختمان نیمه‌کار شاهکار است و اگر مصطفی زمانی نبود، فیلم با سر زمین خورده بود. مصطفی زمانی در سکانسی که او با سارا پس از مرگ آیدا گفتگو می‌کند تا مطمئن شود سارا حقیقت را به پلیس نگفته ، دوبار به صورت اساسی پاساژهای بازی خود را به صورت هولناکی عوض می‌کند. این بخش از بازی مصطفی زمانی شایسته ۵ سیمرغ بلورین است. اگر نبود فاجعه بار بودن بازی پگاه آهنگرانی بیشتر به چشم می‌آمد.  

 

نقصان در بازیگری خلاصه به پگاه آهنگری نمی‌شود، غزل شاکری بازیگری است که در ادای دیالوگ ناتوان است، برخی کلمات را به طرز عجیبی تلفظ می‌کند و بار دراماتیک فیلم را نمی‌تواند به تنهایی به دوش بکشد. به عنوان مثال هانیه توسلی می‌توانست یک تنه این نقش را به دوش بکشد، اما غزل شاکری تیپکال به نقش‌های زنان شوهر مرده که دائما زاری می‌کنند، بیشتر می‌آید و نمی‌تواند دوگانه زیستن و حتی دروغگویی به نامزدش را در فیلم ادا کند.

 

فیلم سارا و آیدا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

*مازیار میری سمبلی از «ادوود»* بودن!

مازیار میری توانایی اداره یک فیلم سینمایی را ندارد. کارگردانی است که بیشتر جنبه عمومی روایت را در سکانس‌های مختلف هدایت می‌کند و توانایی هدایت یک فیلم سینمایی را ندارد. اگر امیر عربی فیلمنامه‌هایی را که می‌نوشت، کارگردانی می‌کرد در مقیاس چند ریشتر ، شناخته‌ شده‌تر از مازیار میری بود. میری حرفه کارگردانی را به صورت تخصصی بلد نیست و اندازه و حد توانایی‌اش به اندازه ساخت و هدایت تله فیلم‌های تلویزیونی است.

 

حتی سریال‌هایی که میری برای تلویزیون ساخته به غیر از گاو صندوق نوعی سری دوزی مرسوم در مدیای ملی بوده و هیچ اثر نمایشی خاطره انگیز یا هیجان آوری برای مخاطب نبوده است. سارا و آیدا فیلمی نیست که مخاطب سینما بتواند با آن ارتباط برقرار کند یا سر ذوق آید. یک فیلم معمولی درجه چندم است که صرفا پیام اخلاقی خوبی را می‌خواهد منتقل کند اما نمی‌تواند.

 

پی نوشت:

ادوود : وود کارگردان سینما  که درسال ۱۹۲۴ در پاکیپسی، نیویورک به دنیا آمده بود، همه عمر خود را در هالیوود زندگی کرد به این امید که اورسن ولز بعدی شود، ولی هرگز حتی قدری هم به او نزدیک نشد. وی توسط عده‌ای از منتقدین به عنوان بدترین کارگردان تاریخ شناخته‌شده. به همین مناسبت جایزه بوقلمون طلایی توسط دو تن از منتقدین دو سال پس از مرگ وی به وی تعلق گرفت که در شهرت او نقش به سزایی ایفا کرد.

 

 

 

tasnimnews.com
  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش