اگرچه خيليها معتقدند که موسيقي کلاسيک در ايران مخاطب ندارد اما شهرداد روحاني بهتنهايي نقض اين مدعاست. آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده برجسته پيانو که بار ديگر، آن هم بعد از سالها توانست سالنهاي ارکستر سمفونيک را پر از مخاطباني کند که سرتاپا گوش ميشدند تا هنرنمايي استاد و ارکسترش را بشنوند. او خودش هم وقتي با پيانويش در شهرها و حتي شهرستانهاي کوچک به اجراي برنامه ميپردازد، با چنان استقبالي مواجه ميشود که انگار خوانندهاي نامي به اجراي برنامه پرداخته است. اما چرا؟ شايد بهخاطر اينکه او سرتاپا مهر است. صبور با نوازندگان، ادبيات مودبانه و صميمانهاش و کاريزمايي که هميشه آدمها را به سوي کارش جلب ميکند.
«کوارتت شهرزاد» آخرين اثري است که از روحاني منتشر شده است. اثري که خودش درباره آن ميگويد: «حدود پنج سال پيش که اين کوارتت شکل گرفت، به من پيشنهاد نوشتن قطعاتي براي آن را دادند تا اثر بهصورت صوتي و تصويري منتشر شود. کساني که در اين کوارتت حضور داشتند، تماميشان نوازندههاي ارکستر سمفونيک تهران بودند و من پيشتر با آنها در اين ارکستر کار کرده بودم و بههمينخاطر با خودشان و خصوصيات نوازندگي و تواناييشان آشنا بودم و حدود ۱۲ قطعه برايشان نوشتم. نوشتن اين قطعات نهتنها براساس سطح نوازندگي و تکنيکهاي اين نوازندهها بود که حتي من کاراکتر و شخصيتشان را نيز در نظر داشتم و تلاش کردم قطعاتي نوشته شود که با اين آنسامبل، خوب صدا دهد.»
روحاني بسياري از اين قطعات را زماني که در ايران نبود نوشت اما: «حضورم بهعنوان رهبر مهمان در ارکستر سمفونيک تهران، فرصت خوبي براي اين همکاري شد؛ جالب است که من قطعات را مينوشتم و بلافاصله به نت در ميآمد و نوازندگان، آنها را تمرين ميکردند و بلافاصله به استوديو ميرفتيم براي ضبط قطعات. پروسه کار بهشکلي بود که من به شوخي به نوازندگان ميگفتم، اين قطعات مثل نانهاي تازهاي است که تازه از تنور درآمدهاند و براي همين، اجرايش براي همه ما خوشايند بود و خوشبختانه نوازندگان بهخوبي از عهده اجراي قطعات برآمدند.» بهاينترتيب او از کيفيت نوازندگي رضايت کامل دارد و میگوید: «من در سبکهاي مختلف آهنگسازي کردهام اما نوشتن اين کوارتت براي من خاطره بسيار خوشي شکل داد. همانطور که گفتم من امروز قطعهاي را مينوشتم و فردا آن را ضبط ميکرديم و کيفيت چنان خوب بود که رضايت کامل داشتم؛ ضمن اينکه نان تازه هميشه مزه ميکند.»(خنده)
همکاري او با بهنام ابوالقاسم، در «کوارتت شهرزاد» تجربهاي است که روحاني ميگويد آن را ادامه خواهد داد: «حتما؛ اگر بخواهيم «شهرزاد شماره ۲» را منتشر کنيم، اين اتفاق رخ خواهد داد اما حالا بيشتر اميدوارم که اين اثر مورد استقبال مخاطبان قرار گيرد. البته اين ماجرا مربوط به پنج سال قبل است و با وجود آنکه من پيگير انتشار آن اثر بودم، انتشارات بدون هماهنگي با من (و گويا نوازندگان) منتشر کرد و حتي درباره طرح جلد نيز هيچ مشورتي صورت نگرفت؛ ضمن آنکه من بايد به اين مسئله اشاره کنم که در ضبط تصويري اثر، تهيهکننده، پيانويي را در سالن گذاشته بود و با توجه به اینکه وقتي وجود نداشت، ناگزير به نواختن آن شدم و اين بهمعناي حمايت من از اين برند نيست؛ چون راستش اصلا اين برند را نميشناسم.»
او يکي از چهرههايي است که هيچگاه خودش را درگير حاشيهها نميکند. ميگويد: «حاشيه، زماني اتفاق ميافتد که شما کارتان را بلد نباشيد يا نسبت به شرايط، آگاهي نداشته باشيد؛ زماني که با جديت و صميمت کار ميکنيد، اين اتفاقات رخ نميدهد؛ ضمن اينکه هماکنون جوي بسيار حرفهاي در ارکستر وجود دارد و نوازندگان و همچنين مسئولان، نهايت همکاري را با يکديگر دارند، بهطوريکه من هرگاه زماني اضافي براي تمرين ميخواهم، تمام نوازندگان همکاري لازم را انجام ميدهند و با جديت، فعاليت ميکنند؛ بههمينخاطر است که با اطمينان ميتوانم بگويم هماکنون ارکستر از لحاظ کيفيت نسبت به زماني که من مسئوليت آن را به عهده گرفتم، مسير بسيار خوبي را طي کرده است؛ اگرچه معتقدم هنوز به نقطه مطلوب نرسيدهايم و براي رسيدن به نقطه ايدهآلي که من در ذهن دارم، به زمان نياز است اما خوشحالم بگويم هماکنون ما در همان مسير، حرکت ميکنيم و اجراي ماهانه ارکستر نيز به اين مسئله صحه ميگذارد؛ ضمن آنکه استقبالي که توسط مخاطبان از برنامههاي ارکستر ميشود، دليلي بر اين ماجراست. «مخاطب» همواره يک رکن مهم در هر ارکستري است و استقبالي که از برنامههاي آن ميشود، علاوه بر آنکه به کيفيت ارکستر صحه ميگذارد، خود راهي است براي آنکه بتواند به فعاليتهايش ادامه دهد.»
خيليها در موسيقي کلاسيک به اين مسئله معتقدند که اين موسيقي اصلا نميتواند مخاطب گستردهاي داشته باشد، نظريهاي که روحاني آن را رد ميکند: «اگر مخاطب اهميتي ندارد، پس اصلا دليل اجرا چيست؟ طبيعي است که دامنه مخاطبان موسيقي کلاسيک نميتواند به اندازه موسيقي سبکهاي ديگر باشد اما مگر ميتوان براي مخاطب، ارزشي قائل نشد؟ دست کم، من چنين نظري ندارم و همانطور که گفتم، مخاطب را يکي از ارکان ارکستر ميدانم؛ ضمن آنکه يک رهبر بايد اين آمادگي را داشته باشد که مخاطب ايراني با مخاطب هر کشور ديگر فرق ميکند؛ طبيعي است که از آنجا که سبک يکي است، مشابهتهايي ميان آنان وجود دارد اما يک مخاطب ايراني، خواستههاي متفاوتي از اين موسيقي از مخاطب کشوري مثل اتريش دارد که با اين موسيقي بزرگ شده است، بر همين اساس من بايد آنچه انتخاب ميکنم، براي مخاطب ايراني جذاب باشد. قطعات چایکوفسکي و برامس که توسط ارکستر اجرا ميشود، همزمان در اروپا نيز توسط ارکسترهاي بزرگ اجرا ميشوند اما من بهعنوان يک ايراني و براساس شناختي که از رپرتوار موسيقي کلاسيک دارم، اين قطعات را انتخاب ميکنم؛ ضمن آنکه در هر برنامهاي، مخاطبان خود بازتابدهنده انتخابها در برنامههاي آتي هستند.»
او در ادامه از روانشناسي مخاطب حرف ميزند و ميگويد: «يک رهبر بيآنکه روانشناس باشد، بايد روانشناسي بداند، کار کردن با ۸۰ نفر موزيسين که همهشان روح لطيفي دارند و هر کدام خصوصيات خودشان را، نياز به روانشناسي دارد. «رهبري» يک ارکستر، فقط دانستن تکنيکها و علوم اين هنر نيست؛ يک رهبر بايد موسيقي و قطعات را نهتنها بشناسد بلکه آنان را چنان خوب درک کرده باشد که انگار خودش آنان را نوشته است. بايد با سازهاي مختلف آشنا شود و موزيسينها و تواناييهاي آنها را بشناسد.» روحاني ميخواهد تمرکز را بيشتر روي ارکستر بگذارد و بههمينخاطر برخي از فعاليتها و کنسرتهاي شخصياش با وقفه روبهرو شده است؛ باوجود اين ميگويد باز تلاش ميکند که به کنسرتهاي شخصياش هم برسد.
- 9
- 5