پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۱۶:۰۵ - ۰۲ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۰۵۱۳
موسیقی

رضا صادقی : از عشق می‏خواهم اجازه بدهد مشکی بپوشم

رضا صادقی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

رضا صادقی با نام مستعار سلطان مشکی، کنسرت‌هایی نیز در کشورهای کانادا، مالزی، استرالیا، آلمان، قطر و دبی برگزار کرده است. «داشتم فراموشت می‌کردم» و «مشکی رنگ عشقه» از جمله معروف‌ترين آهنگ‌های رضا صادقی هستند که در اين سالها از او شنيده‌ايم.

 

رضا صادقی در سال ۱۳۵۸ در شهر بندر عباس به دنیا آمد. رضا صادقی خواندن را از زمزمه های قرآن شروع کرد و آشنایی او با موسیقی به طور اتفاقی در ۱۶ سالگی صورت گرفت.

 

پس از آشنایی با سبک‌های مختلف رضا صادقی تصمیم به ابداع روشی به نام خود کرد و اولین تجربه خود در موسیقی را تحت عنوان آلبوم راز عشق در سال ۱۳۷۲ ارائه کرد. بعد از آن همکاری رضا صادقی با گروه هنری کیمیا آغاز شد و آلبوم‌های گل لاله، رویای شیرین و مستانه و دیوانه را عرضه کرد. رضا صادقی چندی بعد برای پیشرفت در کار به تهران آمد.

 

علاقه رضا صادقی به هنرمندانی همچون چشم آذر و بابک بیات باعث شد تا آثار او تحت تاثیر آنها قرار گیرد. همچنین وی در بعضی کارهای خود از اشعار مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری استفاده کرده‌است. رضا صادقی در زمینه شعر و ادبیات فعالیت دارد و به شاعرانی چون اخوان ثالث، حافظ، مولانا، سهراب سپهری، شاملو علاقمند است.

 

صادقی در سال ۱۳۷۵ کاست گل لاله را ارائه کرد که به نوعی با کارهای قبلی او تفاوت داشت. رضا صادقی در سال ۱۳۷۶ بندرقدیم، ۱۳۷۷ مستانه و دیوانه، در سال ۱۳۷۸ رویای شیرین و ده ثانیه را به بازار موسیقی ارائه داد. در سال ۱۳۸۰ کاست عاشقم من را که با گیتار اجرا شد را به بازار ارائه داد که مورد استقبال قرار گرفت.

 

او مدت ۸ سال پیراهن مشکی به تن داشت و همه مردم رضا صادقی را مشکی پوش می‌شناختند تا اینکه در سال ۱۳۸۱ کاست حکایت مشکی پوش را به مردمی تقدیم کرد که سال‌ها او را با مهرشان به اوج سوق می‌دادند.

 

رضا صادقی در سال ۱۳۸۲ با کسب تجربه های تلخ و شیرین آلبوم مشکی رنگ عشقه را که عشق خودش به مشکی بود ارائه کرد. این آلبوم شروعی از رضا صادقی برای دنیا قشنگ مشکی بود که نظر خیلی‌ها را جلب کرد.

 

در سال ۱۳۸۴ رضا صادقی اولین آلبوم رسمی خود را با عنوان «پیرهن مشکی» و در سال ۱۳۸۶ آلبوم «وایسا دنیا» را ارائه کرد و توانست عنوان بهترین آهنگساز و خواننده را به خود اختصاص دهد.

 

رضا صادقی حدود ۱۲۰ ترانه در قالب ۸ آلبوم ارائه کرده و در بین اهالی موسیقی و علاقمندانش به مشکی پوش معروف شده است.

 

وی از ۲۵ مرداد سال ۱۳۷۲ لباس مشکی بر تن کرد. آغار معروفیت رضا صادقی به ترانه مشکی رنگ عشقه در آلبوم پیرهن مشکی برمی‌گردد. صادقی مستندی به نام رمز شب را روانه بازار کرد که آن را حقایقی در مورد زندگی و کار خود اعلام کرده است. رضا صادقی در سال ۱۳۹۰ آلبوم دیگری به نام دیگه مشکی نمی‌پوشم! را ارائه کرد. در این آلبوم شعر ۱۲ آهنگ را خود رضا صادقی گفته است.

 

فیلمی درباره زندگی رضا صادقی با نام بی خداحافظی و بازی او نیز ساخته و در سال ۱۳۹۱ روی پرده سینماها رفت. اصرار رضا صادقی برای مشکی پوشی صرفا شخصی بوده اما پس از مدتی با خیل عظیمی از همفکران خویش همراه شد و مشکی پوشان با پیروی از اصل با هم بودن نه بر هم بودن مسیر خوب تفکر کردن را آغاز کردند.

 

رضا صادقی با نام مستعار سلطان مشکی، کنسرت‌هایی نیز در کشورهای کانادا، مالزی، استرالیا، آلمان، قطر و دبی برگزار کرده است.

 

داستان ازدواجت چطور بود؟

داستان خاصی نداشت، در سفر به آلمان از طریق دوستانم با خانواد‌ه‌ای آشنا شدم و در مدتی كه آنجا بودم احساس كردم باید به این اندیشه باشم كه تفكری جز تفكر خودم را بپذیرم، ضمن اینكه همسرم خیلی آدم صادقی است. برخلاف من عصبی نیست، خیلی لبخند می‌زند، مهربان است، آدم‌ها را دوست دارد و به بچه‌ها عشق می ورزد.

 

جزو طرفداران تو بود؟

بیشتر طرفدار تفكر من بود تا طرفدار آهنگ‌هایم؛ این بیشتر جذبم می‌كرد. تفكرات و حتی مطالعات و مصاحبه‌های من. از مصاحبه‌هایم بیشتر از شعرهایم آگاه بود و این برای من جالب‌ بود. همسرم سال‌ها از ایران دور بود، با فرهنگ اروپا آشناتر بود. برای من مهم این است كه همسرم در یك خانواده اصیل و با تفكرات ایرانی بزرگ شده است.

 

اصالت همیشه برای من خیلی مهم بوده است. یك ویژگی مثبت  دیگر او سیدزاده بودنش است. پدرخانم من اهل مطالعه و كتاب است، كلكسیون كتاب دارد و از همه مهم‌تر اینكه احساس می‌كنم همسرم، مادر خوبی برای بچه‌های من است. بدون تعارف می‌گویم همه مردهای جهان بعد از مادرشان از همسرشان توقع مادر بودن دارند.واقعا ممنونم كه بچه‌بازی‌هایم را طاقت می‌آورد.

 

دركل احساس خوبی به تمام اتفاقات دوروبرمان دارم و یكی از ستاره‌های خوب زندگی من همسرم است. یكی از دلایلی كه محل زندگی ام را به كرج انتقال داده بودم این بود كه نمی‌خواستم ازدواج كنم. دورترین نقطه كرج رفته بودم و با خودم می‌گفتم اینجا ته دنیاست و داستان تمام می‌شود اما حالا وضع فرق کرده است.

 

ازدواج تو باعث شد كه سر زبان‌ها بیفتد كه می‌خواهی برای مدتی از ایران بروی؟

آن ‌موقع فكر می‌كردم اگر از ایران هم بروم به تنهایی گرایش پیدا نمی‌كنم. من سرزمینم را دوست دارم. بارها و بارها به كانادا و استرالیا رفته‌ام و مدت زیادی مانده‌ام اما نمی‌توانم در غربت زندگی كنم. اینكه از خانه بیرون بیایم و به جای «سلام» بگویم «های» برایم خنده‌دار است.

 

حاضرم بگویم چند تومان می‌شود تا بخواهم بگویم چند دلار بدهم. شعار شخصی من این است كه خانه كوچك پدرم خیلی امن‌تر است تا خانه بزرگ پدر همسایه. چون در خانه همسایه باید همیشه بخندم، اگر لبخند نزنم پرتم می‌كنند بیرون اما در خانه كوچك پدرم می‌توانم گریه كنم، بخندم، عصبی شوم، آرام باشم و جای ماندن دارم.

 

گفتی همسر من،  مادر بچه‌هایم است مگر چند فرزند می‌خواهی؟

تا الان به ۳ بچه فكر كرده‌ایم.

 

این فرهنگ پذیرش بچه چطور برای همسر شما جا افتاده؛ به خصوص كه در خارج از ایران بزرگ شده‌اند؟

همسرم عاشق بچه‌هاست. ما حتی اسم بچه‌هایمان را هم انتخاب كردیم؛‌ قصه، عشق، ایلیا. درواقع دو دختر دلم می‌خواهد و یك پسر. البته هرچه خدا بخواهد همان است. عشق را به این دلیل انتخاب كردم كه در مدرسه به دخترم بگویند «عشق صادقی» خانم «عشق صادقی» بیاید دفتر، دیگر كسی رویش نمی‌شود به عشق من بگوید بالای چشمت ابروست. «قصه» را هم دوست دارم چون صدایش كنند «قصه صادقی».

 

ایلیا را هم چون ارادت خاصی به امیرمؤمنان دارم انتخاب كرده‌ام. نمی‌خواهم اسم علی را انتخاب كنم كه اگر بچه بدی از آب درآمد، به اسم علی بی‌حرمتی شود.

 

مراسم خواستگاری شما مراسمی سنتی بود؟ آیا پدر و مادرتان هم حضور داشتند؟

بله، من خیلی دوست داشتم مراسمم ایرانی و منطقی باشد. پدر و مادرم منت بر سر من گذاشتند و به منزل پدری خانمم در ایران آمدند. از پدر و مادر خانمم خیلی ممنونم چون این رنج را از من گرفتند كه بخواهم به آنجا بروم و لطف كردند ما را زمانی كه برای دید و بازدید آمده بودیم، پذیرفتند!

 

سرنوشت تو از بندرعباس با سرنوشت كسی در آلمان رقم خورد، چقدر به قسمت اعتقاد داری؟

یكسری اتفاقات جالب برای من پیش آمد، شاید خیلی‌ها اسم این صحبت‌ها را بگذارند  توجیه اما من همیشه برای كارهایم توضیح‌خواستم. همیشه یكسری نشانه می‌دیدم، مثلا می‌گفتم با آدمی که در ایران است  ازدواج نخواهم كرد، به این دلیل كه آن فرد كاملا دنبال رضا صادقی خواننده دویده و اگر كسی را انتخاب كنم كه از ایران دور بوده، من، خودم را می‌توانم آنطور كه هستم معرفی كنم نه آن‌گونه كه معرفی شدم.

 

یكسری نشانه‌ هم دیدم كه فكر كردم اتفاق مباركی برای من است. از همه مهم‌تر مهربان بودن اوست، چیزی كه از روز اول باعث شد از درون و سراپا زیبا شوم، خنده او بود.

 

در این مدت شعری برای او خوانده‌ای؟

در این آلبوم آخرم بله، شعری برای او خواندم.

 

اگر عشقی به وجود بیاید، قاعدتا زایشی هم به همراه خواهد داشت. آیا این عشق تو را در خواندن شعر و آهنگ هیجان زده می كند؟

در آلبوم عاشقتم این موضوع مشخص است. به وضوح عشق را در آلبومم خواهید شنید.

 

در مراسم ازدواجت هم مشكی پوشیدی. عكس‌العمل مهمان‌ها در برابر لباس مشکی تو چطوربود؟

خیلی تعجب كردند، اما برای خودم جالب بود كه وقتی وارد مراسم می‌شوم با چه عكس‌العملی مواجه‌ شدم. یكی گفت: «اِ». یكی گفت: «رضا؟؟» یكی گفت: «مشكی؟» اما اگر غیر از مشكی می‌پوشیدم تماما روی هر آن چیزی كه گفته بودم، باید خط می‌كشیدم. من گفتم «مشكی رنگه عشقه» الان من به عشقی دارم می‌رسم كه عشق شاعرانه، قلبی و احساس من است و اگر با رنگی غیر از این بیایم دروغ گفته‌ام.

 

این خواسته ات را تحمیل هم می كنی؟ چون دیده‌ام كه دوستانت هم مشكی می پوشند.

خیر، آنها واقعا خواسته خودشان است.

 

رنگ مشكی شما را دور یك حلقه جمع كرده است؟

خیر، نوع تفكراتمان كنار هم باعث جمع شدنمان دور هم است.

 

برادرت هم به دلیل تو مشكی می‌پوشد؟

خیر، شاید شما اتفاقی با تیپ مشكی او را دیده‌اید، محمد رنگ‌های متنوع می‌پوشد و جالب است كه در شب‌های كنسرت من حتی یك شبش را هم مشكی نپوشید نامرد! (می‌خندد)

 

اگر عشق صادقی بگوید: بابا مشكی نپوش، چه اتفاقی می‌افتد؟

از عشق خواهش می كنم اجازه بدهد مشكی بپوشم و اگر قبول نكرد التماسش می‌كنم. فكر نمی‌كنم دخترم راضی شود اشك‌های پدرش را ببیند. در نهایت گریه می‌كنم تا دلش به رحم بیاید و راضی شود.

 

همسرم عاشق بچه‌هاست. ما حتی اسم بچه‌هایمان را هم انتخاب كردیم؛‌ قصه، عشق، ایلیا. درواقع دو دختر دلم می‌خواهد و یك پسر. البته هرچه خدا بخواهد همان است. عشق را به این دلیل انتخاب كردم كه در مدرسه به دخترم بگویند «عشق صادقی» خانم «عشق صادقی» بیاید دفتر، دیگر كسی رویش نمی‌شود به عشق من بگوید بالای چشمت ابروست. «قصه» را هم دوست دارم چون صدایش كنند «قصه صادقی».

 

ایلیا را هم چون ارادت خاصی به امیرمؤمنان دارم انتخاب كرده‌ام. نمی‌خواهم اسم علی را انتخاب كنم كه اگر بچه بدی از آب درآمد، به اسم علی بی‌حرمتی شود.

 

jomlehonline.ir
  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش