پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۲۱:۵۵ - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۳۳۰۹
موسیقی

علیرضا افتخاری: مگر در دنیا چند شجریان و افتخاری داریم؟

علیرضا افتخاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
اخبار مربوط به درگیری و حمله به علیرضا افتخاری در روزهای گذشته، حاشیه‌های فراوانی ایجاد کرد که در پی همین ماجرا، علیرضا افتخاری توضیحاتی را ارئه داد.

به گزارش موسیقی ما، اخبار مربوط به درگیری و حمله به علیرضا افتخاری در روزهای گذشته حواشی فراوانی ایجاد کرد. در توضیحات اولیه درباره‌ این خبر آمده بود: «خودروی شخصی علیرضا افتخاری در منطقه روستای آراسنج سفلی در نزدیکی ساوه مورد حمله عده‌ای ناشناس قرار گرفت. در این حمله که به تخریب خودرو این خواننده منجر شد این هنرمند نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه چشم و صورت آسیب دید.»

 

تکذیب پلیس

ساعاتی پس از انتشار این خبر، مرکز اطلاع رسانی پلیس استان قزوین ضمن تکذیب حمله به علیرضا افتخاری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «علیرضا افتخاری خواننده کشورمان ساعت ۱۳ و سی دقیقه، پس از اتمام برنامه کنسرت خود در شهرستان تاکستان حین برگشت به سمت تهران، در مسیر متوجه درگیری عده‌ای در منطقه آراسنج بوئین زهرا شد که برای وساطت و خاتمه دادن به این درگیری از خودرو خود پیاده و با یکی از همراهانش به محل نزاع نزدیک شد.»

اطلاعیه پلیس قزوین با واکنش خواننده «نیلوفرانه» همراه شد. 

 

افتخاری: از این ضربه بیشتر دردم آمد تا اصل واقعه!

علیرضا افتخاری پس از اطلاعیه پلیس قزوین درباره اتفاق رخ داده گفت: «ما در جاده بوئین زهرا در حال حرکت بودیم و یک ماشین در جلو و سمت چپ من به ناگهان گردش به راست کرد تا  به جاده فرعی برود که من هم همراه او برای اینکه با او تصادف نکنم گردش به راست کردم. بعد از ماشین پیاده شدم و خدارا شکر کردم که با آنها برخورد نکردم و به کسی آسیبی نرسید. فشارم افتاد و روی زمین نشستم. در همین حین من متوجه نشدم همسر راننده یا خودش تلفن زدند و بعد از آن یک عده با چند ماشین آمدند و همگی روی سر من ریختند. هرچه گفتم من فلانی هستم توجهی نکردند و گفتند می خواستی اینها را از عمد بکشی. به هرحال وقتی درگیری بالا گرفت همراه من آقای عزیزی به ۱۱۰ زنگ زدند تا بلکه پلیس به داد ما برسد.»

 

افتخاری با اشاره به کبود بودن پای چشمش و دیگر آثار ضرب و شتم بر بدنش گفت: «به هرحال من از آنها گذشتم و به راهم ادامه دادم ولی بعدا وقتی در رسانه‌ها دیدم که پلیس گزارش داده که من در حین میانجیگری مشت خوردم خیلی دلم شکست و از این گزارش خلاف و دروغ مکدر شدم و در واقع  از این ضربه بیشتر دردم آمد تا اصل واقعه! آخر چگونه من می‌توانستم میانجی باشم؟ چطوری من یک نفر می‌خواستم این همه آدم را با چوب و چماق از هم جدا کنم؟ اگر من میانجی بوده‌ام آیا به پلیس زنگ می‌زدم؟ چرا بعدش رضایت دادم؟ چرا گفتم باید اینها را نصیحت کنند؟ البته دادستان بوئین زهرا به آقای عزیزی (مدیر برنامه‌های من) زنگ زدند و گفتند حکم اینها روی میز است. می خواهید زندانی‌شان کنیم؟ که من گفتم نه نمی‌خواهم زندان بروند ولی چیزی را امضا نکردم.»

 

علی عزیزی: گفته‌های پلیس را تکذیب می‌کنم

علی عزیزی مدیر برنامه‌های علیرضا افتخاری هم در این‌باره توضیح داد: «پلیس نیروی انتظامی اعلام کرده آقای افتخاری وسط دعوا رفته‌اند که وساطت کنند. من به عنوان ناظر و کسی که در این بحث بودم و ناظر اتفاقات، این موضوع را به کل تکذیب می‌کنم. دعوا دقیقا به گونه‌ای بود که بین  تا ۸ تا ۱۰ نفر مهاجم به استاد افتخاری حمله کردند و واقعا به قصد کشت ایشان را دوره کرده و می‌خواستند خفه‌شان کنند و به سر و صورتِ آنان ضربه وارد می‌کردند. به گونه‌ای که چشم و بدنشان کبود شد و در این میان کسی نبود میانجی‌گری کند. من گفته‌های پلیس را تکذیب می‌کنم و به صراحت می‌گویم که  به آقای افتخاری حمله شده است.»‌

 

دبیر کانون ناشران خانه موسیقی افزود: «من به عنوان کسی که در حوزه‌ موسیقی فعالیت دارم،‌ دلم می‌سوزد که یک خواننده‌ این کشور از دیروز به خاطر دل‌شکستگی گریه می‌کند و از اتاق‌شان بیرون نمی‌آیند. آقای افتخاری از حق خودشان گذشت؛ ولی ما نباید از این ظلم بگذریم. به نظرم جامعه‌ موسیقی باید واکنش نشان دهد و سرش را زیر برف نکند. این واقعیتی هست که موسیقی مظلوم واقع شده و همه عزیزانی که در موسیقی هستند به تبع آن مظلوم واقع شدند وگرنه کسی جرات نمی‌کند که با وجود شناخت از چهره استاد افتخاری و علی‌رغم معرفی ایشان به او حمله کنند. اگر چوبی که می‌خواستند به سر ایشان بزنند را من نمی‌گرفتم، شاید حالا پیش ما نبودند. این مساله را باید جدی بگیریم تا فردا اتفاق بدتری نیفتد.»

 

 افتخاری: این چُماق نباید سر من فرود می‌آمد!

علیرضا افتخاری نیز درباره حواشی به‌وجود آمده گفت: «من چندوقت پیش دیدم یک سری بلندگو دست گرفته بودند و علیه استاد شجریان حرف‌هایی زدند و کلام‌هایی بر زبان آوردند که دل هر آدمی در این حوزه را می‌سوزاند؛ اگر آن موقع کسانی که اهل فن بودند یا حتی مسئولین این حوزه عکس‌العمل نشان می‌دادند، مطمئنا امروز این چُماق سر من فرود نمی‌آمد! ما نباید این موضوع را نادیده بگیریم و باید عکس‌العمل نشان بدهیم که این اتفاق فردا تکرار نشود؛ واگرنه در آینده فعالانِ موسیقی ایران، بیش از پیش مورد ظلم قرار می‌گیرند؛ چرا باید استاد شجریان را ملعون صدا کنند؟ مگر در دنیا و ایران چند شجریان و افتخاری داریم؟ چقدر باید زحمت بکشیم تا صدایی مثل این استاد گرامی بیاید و پرورش پیدا کند و مورد قبول جامعه شود؟ شاید این اتفاق میلیون ها سال طول بکشد و ما در عوض آنها  را به سادگی از دست می‌دهیم.»

 

 

  • 17
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش