جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۱:۱۳ - ۱۳ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۳۰۶۰
رادیو و تلویزیون

دعوت یک سارق حرفه‌ای به دورهمی!/ نحوه آشنایی منوچهر هادی با یکتا ناصر چگونه بود؟

منوچهر هادی و مهران مدیری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
مهران مدیری در برنامه پنج شنبه شب میزبان منوچهر هادی بود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، قسمت سوم دورهمی روی آنتن شبکه نسیم رفت و مدیری استندآپ خود را به موضوع ازدواج و زندگی زناشویی پرداخت.

منوچهر هادی کارگردان سینما و تلویزیون مهمان دورهمی شد.

برای ورود به حوزه هنر از تدارکات شروع کردم

ابتدا مدیری پیرامون حضورش در حوزه هنر سوال کرد و هادی گفت: مثل اکثر دوستان سینمایی، علاقمند به بازیگری بودم و برای ورود پارتی نداشتم. ابتدا بخش تدارک مشغول به کار شدم و به مرور مدیر تدارک و جانشین تهیه و مدیر تولید رسیدم. حتی چند نقش کوتاه بازی کردم، اما خیلی سخت بود؛ البته شانس هم باید همراه تو باشد. شما اگر مدرک دکتری هم داشته باشید می توانید مشغول به کار شوید، اما با مدرک بازیگری باید به شما زنگ بزنند و برای یک کار دعوت کنند. به مرور به کارگردانی علاقه‌مند شدم.

مدیری گفت: منوچهر هادی همزمان ۸ هزار فیلم، سریال نمایش خانگی، پنج سریال تلویریونی، فیلم کوتاه هم می‌سازد. نمی‌دانم چگونه همچین چیزی ممکن است.

هادی پاسخ داد: شک و شبهه وجود دارد، اما اشتباه می‌کنند. در چهار سال گذشته سریال دلدادگان، سریال دل و رحمان ۱۴۰۰ داشتم، اما فکر می‌کنند خیلی کار می‌کنم.

مدیری گفت: این را به خاطر این گفتم که کسانی به هر دلیلی کار نمی‌کنند و نسبت به افرادی که کار دارند، عصبانی می‌شوند.

هادی عنوان کرد:حسادت وجود دارد، اما واقعا فکر می‌کنند که وزارت ارشاد و تلویزیون درب‌های آن به روی ما باز است؛ در صورتی که اینگونه نیست هر فیلم و سریالی یک سال و نیم برای دریافت مجوز‌ فیلم نامه‌ها کار دارد و به این سادگی نیست که هرکسی مهران مدیری، اصغر فرهادی و سعید روستایی شود. همین الان در حال مذاکره یک سال آینده با تلویزیون هستم.

توانایی ساختن فیلم اجتماعی را ندارم

مدیری درباره افزایش سلیقه پرفروش شدن آثار گفت و هادی پاسخ داد: سه فیلم کمدی ساختم که دغدغه اجتماعی داشتم و مشکلات اجتماعی در آن‌ها مطرح شده است. قطعا زمانی که به طنز از درد مردم حرف می‌زنید،  مخاطب بیشتری دارید. ساختن فیلم اجتماعی سخت است، اما می‌توانستم حتما این کار را انجام می‌دادم و واقعا توانایی ساخت فیلم اجتماعی را مانند سعید روستایی و اصغر فرهادی ندارم.

فرزند شهید بودن برایم افتخار است

اما مدیری برای اولین بار به پدر شهید منوچهر هادی اشاره کرد و هادی با شنیدن این حرف گریه کرد و گفت: افتخار می‌کنم، اما بیشتر افتخار می‌کنم که از این فرصت و موقعیت استفاده نکرده ام و افتخار می‌کنم فرزند شهید هستم و امیدوارم این لیاقت را داشته باشم. در میان پنج خواهر و چهار بردار، فرزند هفتم هستم. اگرموفقیتی نصیب من شده است به خاطر دعای خانواده و همسرم بوده است.

هادی درباره آشنایی با یکتا ناصر گفت: اولین بار سر فیلمبرداری همدیگر را دیدیم و همواره می‌دیدم که خانم ناصر مستعد هستند و از طرفی خیلی منظم بودند، اما فیلم‌های موفقی در کارنامه اش نداشت و این برای من سوال بود که خیلی کلیشه‌ای بود و چند روز گذشت این موضوع به ایشان گفتم و صادقانه از خانم ناصر خواستگاری کردم و ایشان هم قبول کردند، چهار ساله گذشته است و یک دختر دارم.

در بخش دیگر گفتگو مدیری سوالاتی پرسید و از منوچهر هادی خواست سوالات خود را با بله و خیر جواب بدهد.

مدیری: از اول نقشه ات این بود که با بازیگر ازدواج کنید؟

هادی: خیر.

مدیری: تا حالا شده چیزی را بسازی که روی کسی را کم کنی؟

هادی: بله.

مدیری: با اینکه برخی‌ها در سینما پول می‌دهند و بازی می‌کنند مخالف هستی؟

هادی: بله.

مدیری: شده بازیگری را به خاطر مخالفت خانم یکتا ناصر انتخاب نکنید؟

هادی: خیر.

مدیری: تا حالا شده به خاطر ترس نقشی که مناسب همسرتون نبوده بهشون بدید؟

هادی: خیر.

مدیری: تا حالا دروغ بزرگ گفتی که عذاب وجدان داشته باشی؟آشکار شده یا پنهان؟

هادی: قطعا بله. اینقدر بلدم دروغ بگم که اصلا مشخص نشود کلمه دروغ مناسب نیست. اگر دروغی گفته شده است بالای ۹۵درصد آن مصلحتی است. واقعا شاید منفعتی بوده است، شاید اتفاق برای کسب می‌افتاد به نظرم دروغ برای افراد ضعیف است.

مدیری: تا حالا دزدی کردید؟

هادی:بله بیشتر دزدی هام!

اما با این جواب مدیری گفت: امشب مهمان ما یک سارق حرفه‌ای است! بیشتر دزدی‌هام!

هادی گفت: البته بیشتر دزدی هام از کیف مادرم برای مدرسه رفتن بود.

کار کردن در سینما سخت است

در ادامه گفتگو هادی پیرامون وضعیت امروز سینما گفت:سینما همیشه کار سختی بود، به ظاهر از بیرون فکر می‌کنند ما خیلی خوشحالیم و همه شرایط خوب است، در صورتی که اینگونه نیست.

مدیری درباره خشمگین بودن مردم‌ نسبت به سلبریتی سوال کرد و هادی پاسخ داد: مردم خیلی خشمگین هستند، یک سریال چهل قسمتی ساختیم که با پخش قسمت اول کامنت‌های مثبت گرفتیم، اما با قسمت‌های بعدی انتقادات بسیار شد و خیلی زود قضاوت شدیم. شرایط اقتصادی مردم تاثیرگذار است و امیدوارم‌ مشکلات برطرف شود.

مدیری در پایان از هادی سوال کرد که احساس خوشبختی می‌کنید که هادی گفت: احساس خوشبختی دارم. فقط به خاطر اینکه خدا همیشه کمک می‌کند و به نظرم خانواده مهم است و از داشتن خانواده‌ام خوشحال هستم.

  • 20
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش