جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
کد مقاله: ۱۴۰۰۰۲۰۰۷۰

زندگینامه ابوشکور بلخی شاعر نامدار سده چهارم هجری

ابوشکور بلخی,دیوان ابوشکور بلخی,درباره ابوشکور بلخیابوشکور بلخی مثل خیلی از شعرای معاصر خودش مدّاح بوده 
یکی از شاعران نامدار سده چهارم هجری که به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده، ابوشکور بلخی می باشد. یکی از آثار ابوشکور بلخی آفرین نامه است که متأثر از پند و اندرزهای اسلامی و آموزه های دوران ساسانی است.

چکیده ای از بیوگرافی ابوشکور بلخی

نام:ابوشکور بلخی

زاده:نزدیک به ۳۰۰( هجری)  

زادگاه:بلخ 

ملیت:ایرانی

سمت:شاعر

بیوگرافی ابوشکور بلخی

ابوشکور بلخی از سخنوران پرآوازه سده چهارم هجری به شمار میرود که در روزگار امیر سامانی – نوح بن نصر بن احمد- زندگی کرده و در طول دوازده سال حکمرانی اش که از سال ۳۳۱ تا ۳۴۳ ه.ق بوده در دربار سامانی حضور داشته است. ابو شکور بلخی اشعاری به زبان های فارسی و عربی گفته است.

از زندگی و بیشتر اشعار ابوشکور بلخی چیز زیادی باقی نمانده ولی بطور قطع می توان گفت که او در اواسط و اواخر نیمه ی اوّل قرن چهارم زندگی کرده و پس از وفات رودکی( ۳۲۹) در حیات بوده و پس از آن تاریخ، آثار عمده ی خود را نوشته است. او اوّلین شاعریست که علاوه بر رباعی که در زمان قبل از او رایج شده بود به منظومه های مزدوج که نام دیگرش« مثنوی» است، پرداخته و از آن جمله یک تألیف منظومیست که به اسم« کتاب» موسوم بوده و آنرا در سنه ی ۳۳۰ به اتمام رسانیده است.

هویّت ابوشکور بلخی

از هیچ منبعی اسم ابوشکور بلخی برای ما معلوم نیست و فقط ابوالمؤیّد، ابوسلیک و ابوشعیب و غیرهم با کُنیه ی خود مشهور است و ابوشَکور به فتح شین( نه ضمّ چنان که برخی مؤلّفین فرنگی ضبط کرده اند ) اسمیست که به این سخنگوی ایرانی در همه ی مآخذ داده شده است. اختلافی در مسقط الرّأس او نیست زیرا اجماعاً به وی نسبت بلخی داده اند و نباید شکّی در این که او یک همشهری متأخّر ابوالحسن شهید و ابوالمؤیّد و جمعی از شعرای قدیم شهر گشتاسپ و هجرتگاه زردشت بوده، داشته باشیم.

ویژگی های اشعار ابوشکور بلخی

> ابوشکور بلخی نیز شبیه خیلی از شعرای معاصر خودش مدّاح بوده یعنی قصاید مدحیّه را علاوه بر منظومه های مثنوی خود دارد.

> ابوشکور بلخی از شهر محل تولد خود مانند اغلب شعرای معاصر خویش خارج شده و به غربت افتاده( شاید در طلب یک حامی) چنان که از ابیات ذیل استنباط می شود:

گاهی چو غول گرد بیابان روان شوم*** گاهی چو گوسپندان در غول جای من 

 ادب مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر*** نه من غریبم و شاه جهان غریب نواز

در این شعر ابوشکور بلخی مقصود از« شاه جهان» معلوم نیست و شاید منظورش، نوح بن نصر یا پدر وی نصربن احمد سامانی باشد که ابوشکور در زمان آن ها زندگی کرده است. همان طور که از شعر مذکور معلوم می شود که ابوشکور بلخی در علم و ادب و شعر هم مایه ی بزرگی داشته و خود در این زمینه به علوّ مقام خویش متوجّه بوده و با وجود این در یک شعر دیگر گوید:

تا بدانجا رسید دانش من*** که بدانم همی که نادانم 

> آثار کمی از اشعار ابوشکور بلخی( که ظاهراً خیلی زیاد هم بوده) باقی مانده است. ظاهراً از کتب مثنوی متعدّد وی نسخه ای بدست ما نرسیده و فقط تعدادی از ابیات متفرّقه ی آن ها دیده می شود.

زندگینامه ابوشکور بلخی,ابوشکور بلخی,منظومه شاعر ابوشکور بلخیاز جمله آثار ابوشکور بلخی میتوان به آفرین نامه اشاره کرد

> ابوشکور بلخی در خصوص اشعاری چون عشقبازی با ترکان، مدح شراب، شکایت از روزگار و از هجران یار، تغزّل، هجو، اندرز و حکمت، مدح و قصّه سخن گفته و خصوصاً مثنویهای او نزدیک به یقین داستان و قصص منظومه بوده یا نظم یکی از کتب قدیمه ی ایرانیان و داستانهای ملّی و مذهبی بوده اند چنان که وی میگوید:

تو از من کنون داستانی شنو*** برین داستان بیشتر زین منو 

 این ابیات ابوشکور بلخی که به طور متفرّق در دست داریم مشخص نیست که جزء کدام کتاب او بوده و کتب منظوم و مثنویهای وی در چه باب بوده است به جز آفرین نامه که اگر از اسمش حکم کنیم احتمالا نظم فارسی یکی از« آفرین» های پهلوی محسوب شود که تا به امروز چند مورد از آن ها باقی مانده است.

> اشعار مثنوی ابوشکور بلخی که دردسترس است اغلب سهل و ساده و سلیس بوده ولی با اغلب بعضی از لغات قدیمی در آن دیده می شود.

> بسیاری از اشعار مثنوی ابوشکور بلخی به اشعار شاهنامه ی فردوسی شباهت تامّی دارد که قطعاً می توان گفت فردوسی منظومه های ابوشکور بلخی را بخوبی خوانده است.

> شکی نیست که ابوشکور بلخی از مشاهیر شعرای ایران بوده و منوچهری  او را از« حکیمان خراسان» می نامد و عنصرالمعالی مؤلّف قابوس نامه از وی به عبارت« ابوشکور بلخی خویش را به دانش بزرگ در بیتی همی ستاید» یاد می کند که علت بر شهرت و اهمیّت او حتّی در یک قرن پس از زمان خودش می باشد.

آفرین نامه ی ابوشکور بلخی

در انواع قالب های شعری، ابوشکور بلخی تجربه های موفقی داشته که متأسفانه از آن همه آثار وزین و دلنشین او فقط ۴۲۹ بیت بر جای مانده و مابقی به تاراج روزگار رفته است. مثنوی آفرین نامه، مهم ترین اثر او  به شمار میرود که آن را در بحر متقارب سروده بر طبق گفته ی خودش در ۳۳۶ هجری به پایان رسانده است. این اثر برپایه برآوردهایی انجام شده و سنجش بیت هایی که در فرهنگ ها از آن بعنوان گواه بهره برده شده است حداقل دوسوم شاهنامه فردوسی بوده است. توصیه های حکمی آفرین نامه، از  آموزه های اخلاقی دوره ساسانیان متاثر است. تنها سیصد و اندی بیت از آفرین نامه باقی مانده است. این اثر را که یکی از شاهکارهای زبان پارسی دانسته اند، در حکمت و پند و اندرز بوده و در بحر متقارب سروده شده است.

ابوشکور بلخی، آفرین نامه را به نام نوح بن نصر سامانی به نظم کشیده است، وی شعرهای دیگری هم جز آفرین نامه در قالب های قطعه،  قصیده و شاید غزل داشته است که تک بیت هایی از آن ها به صورت پراکنده باقی مانده است. در کتاب هایی چون لغت فرس اسدی،  قابوسنامه،  ترجمان البلاغه،  المعجم فی معاییر اشعارالعجم،  مرصادالعباد،  لباب الالباب عوفی و... شعرهای پراکنده او را میتوان یافت. نویسندگان و شعرای بسیاری بعد از ابوشکور بلخی، آفرین نامه را سرمشق کار خود قرار داده اند که یکی از آن ها عنصرالمعالی کیکاوس است که در نگارش قابوس نامه، اثر ارزشمند خود، به آفرین نامه ابوشکور نظر داشته است.

موضوعات آفرین نامه ابوشکور بلخی

> خرد و خردورزی:

در آفرین نامة یکی از مقوله های مهمی که ابوشکور بلخی به آن پرداخته و دربارة آن حق سخن را ادا کرده است ، موضوع« خرد» و« خردورزی» و نقشیست که در تربیت نفوس ایفا می کند و گاهی از سایر آموزه های اخلاقی و تربیتی برای رنگین کردن کلام خود، سخن به میان آورده است. ابوشکور بلخی، نعمت خرد و عقلانیت را برتر از« چشم» و« بینایی» می داند و عقیده دارد که دانایی انسانها در خردورزی آنها ریشه دارد که با بصیرت روحانی و معنوی همراه است.

> آموختن علم و هنر:

شرف آدمی از نظر ابوشکور بلخی، آموختن« علم» و« هنر» است و جایگاه« هنر» را نسبت به« زر» و« گوهر» والاتر می شناسد.

> آداب سخن گفتن و پند آموختن:

از نظر ابوشکور بلخی، سنجیده سخن گفتن و به موقع خاموشی گزیدن نشانة ادب و تربیت آدمی است.

مضامین شعری ابوشکور بلخی

پس از ابوشکور بلخی سرایندگان بسیاری از مضامین شعر او بهره برده اند و بر آن پایه ها ، اشعار تازه ای را سروده اند که نمونه ای از آن را در شعر ابوشکور بلخی ببینید:

به دشمن برت استواری مباد

که دشمن درختی است تلخ از نهاد

درختی که تلخش بود گوهرا

اگر چرب و شیرین دهی مر ورا

همان میوهٔ تلخت آرد پدید

از او چرب و شیرین نخواهی مزید

ز دشمن گر ایدون که یابی شکر

گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش

  • 13
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
ویژه سرپوش