
برگزاری پی در پی مجامع انتخاباتی فدراسیونها باعث شده تا ایرادهای موجود در نحوه برگزاری این مجامع بیشتر به چشم بیاید؛ مثل ورود کارمندان وزارت ورزش به انتخابات رشتههای مختلف. این موضوع زمانی نگران کنندهتر میشود که فرصتی فراهم میشود تا مدیرانی که باید موقعیت خود در وزارت ورزش یا بخشهای زیرمجموعه این وزارت را ترک کنند، به سمت فدراسیونها هدایت میشوند.
اتفاقی که ابهامهای زیادی با خود همراه دارد. اگر این افراد موفقاند چرا حضورشان در پست فعلی ادامهدار نیست و اگر ناموفقاند، چرا متقاضی پذیرفتن مسوولیت یک رشته ورزشی میشوند؟ شاید نیاز به اضافه کردن بندی به آییننامه انتخاباتی فدراسیونها است تا از حضور کارمندان وزارت در مجامع جلوگیری شود.
مجامع انتخاباتی فدراسیونها پشت سر هم برگزار میشود تا حداقل پیش از پایان سال، تکلیف برخی فدراسیونها روشن شود. مجامعی که هر کدامشان بستر حواشی و اتفاقهای خاصیاند و میتوان جداگانه در موردشان نوشت اما همهشان با هم در چند ویژگی مشترکاند. مثل حضور ثابت برخی کارمندان وزارت ورزش در بین کاندیداها، یا «نه» گفتن مجامع به برخی کاندیداها با ویژگیهای خاص. جوانگرایی در تعدادی از رشتهها هم موضوعی است قابل تامل و شاید امیدوارکننده.
در بین همه این اتفاقهای مشترک فدراسیونهایی که هر کدامشان به دلیلی بلاتکلیف شدهاند، موضوعی وجود دارد که زمینه ساز حاشیههایی برای تعدادی از رشتهها شده است. چند ماهی است که یک رویه در وزارت ورزش باب شده که نمیتوان پایه و اساسی برایش پیدا کرد. اگر نخواهیم خیلی به عقب برویم، نمونه بارز این موضوع را میتوان در انتخابات تیر و کمان دید. زمانی که معاونت ورزش همگانی و فرهنگی وزارت ورزش باید با هم ادغام میشد و جایی برای معاون همگانی این وزارتخانه برای ادامه فعالیت نبود. همان موقع بود که فدراسیون تیر و کمان به او نشان داده شد و در نهایت او با پیروزی در انتخابات برای ۴ سال دیگر حضورش را در ورزش تضمین کرد.
این مدل در چند رشته دیگر انجام شده و گویا قرار است همچنان انجام شود؛ مثل گل محمدی که گویا باید به زودی اداره کل ورزش تهران را ترک کند و به همین خاطر هر روز فدراسیونی برایش در نظر گرفته میشود.
همین چند روز قبل او کاندیدای فدراسیون قایقرانی بود تا زمینه حضورش در این رشته فراهم شود اما اهالی قایقرانی به این رویه «نه» گفتند و جالب است که حالا شنیده میشود حکم سرپرستی او برای فدراسیونی دیگر صادر شده است. فدراسیونی که مسوولان وزارت سعی دارند بگویند با رییساش مشکلی ندارند اما شنیده میشود که حکم سرپرستی را گل محمدی زدهاند تا او از اداره کل تهران خداحافظی کند و به این فدراسیون برود و احتمالا بعدا در انتخابات این رشته هم شرکت کند.
در این رابطه مثالهای زیادی وجود دارد. مثل تلاشی که برای ورود مدیر کل امور استانهای وزارت ورزش به انتخابات تنیس شد اما به هر دلیلی او شرایط حضور در انتخابات را ندارد و حالا قرار است با ثبت نام مجدد، زمینه حضور مدیری دیگر از وزارت ورزش در این انتخابات فراهم شود.
در فرستادن مدیرانی که باید از جایی دیگر به فدراسیونها بروند، این نکته وجود دارد که اگر عملکرد این مدیران در حوزهای که فعالیت دارند، خوب بوده، چطور مسوولان به این نتیجه رسیدهاند که باید جابهجا شوند و اگر عملکردشان ضعیف بوده، چطور مسیر فدراسیونها به آنها نشان داده میشود؟ مگر فدراسیونهایی مثل تیر و کمان، قایقرانی، تنیس و ... فدراسیونهای کم اهمیتی هستند که با آنها اینطور رفتار میشود؟
البته این همه مشکلی نیست که در مسیر مدیران وزارت ورزش به فدراسیونها وجود دارد. علاوه بر اینکه برخی مدیران بیرون مانده از بخشهای دیگر راهی فدراسیونها میشوند، تعدادی دیگر هم هستند که قرار نیست از موقعیتشان در وزارت دور شوند اما در مجامع انتخاباتی فدراسیونها ثبت نام میکنند تا برنامههای خاصی را دنبال کنند. برخی کاندیدای پوششی هستند تا اگر برای گزینه خاصی، مشکلی پیش آمد، آنها در مجمع حضور داشته باشند. برخی هم فدراسیونهای مختلف را امتحان میکنند تا شاید مثل طباطبایی که نتیجه پیگیریاش را در کاراته دید، بالاخره وارد یک فدراسیون شوند.
تمام اینها در حالی رقم خورده که در بیشتر موارد کارمندان وزارت در مجامع موفق نبودهاند؛ مثل گواری که در هندبال رای نیاورد. برای این رای نیاوردن میتوان تحلیلهای مختلفی ارائه کرد اما فارغ از همه برداشتهایی که از این بخش میتوان داشت، فعلا ورود این افراد به عرصه انتخابات قابل بحث است و زمینه ساز کلی حرف و حدیث. برخی مدیران وزارت میگویند چون اینها رای نمیآورند، یعنی وزارت ورودی در انتخابات نداشته است اما نباید این را نادیده گرفت که ثبت نام چند کارمند فدراسیون برای هر مجمع انتخاباتی، شائبههای زیادی را به وجود میآورد و در روند برگزاری مجمع تاثیرگذار است.
تجربه نشان داده حتی اگر وزارت ورزش قصد حمایت از کاندیدایی را نداشته باشد، حضور کارکنانی از وزارت باعث میشود تا این عده با بهرهگیری از پشتوانه وزارت برای خود رایزنی کنند و این موضوع به وجهه وزیر ورزش که نشان داده در هیچ انتخاباتی دخالت نداشته، لطمه میزند.
وزارت ورزش مدتی قبل موضوعی را مطرح کرد، مبنی بر اینکه افرادی که سرپرست میشوند، برای اینکه شائبهای پیش نیاید، در انتخابات فدراسیونها شرکت نکنند. البته این ایده اجرا نشد و در ادامه معاون وزیر اعلام کرد که این مساله قانون نبوده و افراد «اخلاقی» متعهد شدهاند در انتخابات شرکت نکنند. با نگاه به این تجربه، میتوان این ایده را مطرح کرد که وزارت ورزش نه تنها اقدام به فرستادن مدیران بیرون مانده به فدراسیونها نکند، بلکه زمینهای را فراهم کند تا کارمندان وزارت ورزش در مجامع انتخاباتی شرکت نکنند. این میتواند گامی باشد در راستای بلوغ مجامع فدراسیونها تا بدون هیچ باید و نبایدی، بهترین گزینه را انتخاب کنند بدون اینکه شرایطی پیش برود تا برخی اتفاقهای ناخوشایند تکرار شود.
آزاده پیراکوه
- 19
- 4