پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۳۷ - ۱۵ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۹۸۱
فیلم و سینمای جهان

سریال جنایی «استرایک»؛ سریالی با نویسندگی «جی. کی. رولینگ»

سریال استرایک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
«استرایک» یک سریال جنایی است، این برای طرفداران این ژانر یک خبر خوب محسوب می شود اما مهم تر از آن نام نویسنده داستان این سریال است: رولینگ، خالق هری پاتر.

«استرایک» یک سریال جنایی است، این برای طرفداران این ژانر یک خبر خوب محسوب می شود اما مهم تر از آن نام نویسنده داستان این سریال است: رولینگ، خالق هری پاتر.

 

قاذورات به جای ملزومات

رامین پیروزان: من یکی از طرفداران خانم رولینگ هستم. به نظرم او یک نویسنده مادرزاد است؛ یک قصه گوی قهار با تخیلی ناب و ستودنی. تا پیش از مجموعه تلویزیونی «استرایک» خانم رولینگ را فقط به خاطر «هری پاتر» می شناختم. فیلم «هیولاهای شگفت انگیز» را هم براساس فیلمنامه ای به همین نام دیده بودم، اما به نظرم می آمد خانم رولینگ را فقط باید به خاطر هری پاتر شناخت. حالا که به بهانه سریال استرایک با «آوای فاخته» و «کرم ابریشم» آشنا شده ایم، هنوز هم ترجیح می دهم رولینگ را به خاطر هری پاتر بشناسم.

 

 

داستان جنایی برای من بسیار جدی است و رولیننگ را یک نویسنده جنایی موفق نمی دانم. داستان های جنایی رولینگ برای کسی که طرفدار داستان جنایی است، داستان های خوشایندی هستند، اما برای کسی که طرفدار جدی ادبیات جنایی هستند حرف زیادی برای گفتن، ندارند.

 

منظور حرف من این نیست که رولینگ جنایی نویسی خوبی نیست. در همان مجموعه موفق هری پاتر هم ما همیشه سر و کارمان با یک طرح و توطئه جنایی بود. از «سنگ جادو» و «تالار اسرا» ما متوجه شدیم که تنه اصلی داستان های هری پاتر به تنه داستان های جنایی شبیه است. اینکه در سنگ جاو «ولدمورت» در کالبد چه کسی ظهور کرده است یا در تالار اسرار چه خبر است؟ چه کسی «مرتل گریان» و دیگران را کشته است؟ اما در آن داستان ها دنیای فانتزی که رولینگ پیرامون این طرح و توطئه جنایی می ساخت، هیچوقت به ما اجازه نمی داد که داستان های رولینگ را از دنیای ادبیات جنایی نگاه کنیم.

 

در حقیقت در این داستان ها رولینگ با رندی جای ملزومات و قاذورات را عوض کرده بود. سحر و جادو قاذورات بود و طرح و توطئه جنایی ملزومات، اما رندی رولینگ اینجا بود که از قاذورات کاکرد ملزومات می گرفت و از ملزومات کارکرد قاذورات.

 

داستان های استرایک زیادی داستان هستند و همین باعث می شود که مخاطب جدی ادبیات جنایی نتواند آن ها را جدی بگیرد. رولینگ را نمی شود با بزرگان جنایی نویس هم دوره خودش مانند «سودربرگ» و «نسر» و «هوگ» و «مانکل» مقایسه کرد.

 

به نظر او با تمام شهرتش و با تمام قدرت قصه گویی اش چندین و چند پله از آن ها عقب تر است. او به سنت های جنایی نویسی آشناست. می داند که برای یک داستان جنایی خوب باید یک کارآگاه خوب داشت و کارآگاه خوب یعنی یک موجود غریب و تنها.

 

«پوآرو»، «مگره»، «هولمز»، «مارلو»، «والاندر» و دیگر کارآگاه های مشهور دنیای ادبیات پر بودند از عادت های غریب. با وجود شخصیت هایی مانند «واستون» و «هستینگز» تمام این کارآگاه ها آدم هایی تنها بودند. والاندر در میان آن ها جدیدترین است و البته بهترین؛ بیماری قند دارد، زندگی زناشویی اش مدت هاست که بن بست رسیده و جز دختری و پدری که به ظاهر برایش تره هم خرد نمی کنند کسی را ندارد. استرایک هم قرار بوده چنین آدمی باشد.

 

او هم تنهاست، او هم در روابط اجتماعی اش شکست خورده است و از همه مهم تر این که استرایک یک پایش را از دست داده است. با همه این ها نمی شود استرایک را به اندازه دیگران جدی گرفت.

 

سریال استرایک بیشتر از هر کسی برای طرفداران خانم رولینگ سریالی دوست داشتنی است. برای دیگران فقط وقتی به کار می آید که سریالی برای تماشا نداشته باشند.

 

سریال استرایک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

ماجراهای غول و سینه سرخ

روناک حسینی: قد بلند، یک پای قطع شده، چهره مردانه و کمی خشن و موهای سیاه درهم گرویده ای که هیچ وقت خدا مرتب نمی شوند. این تصویری است که نویسنده هری پاتر، در مجموعه رمان های پلیسی اش از کارآگاه ارائه می دهد. کورمورن استرایک، یک مرد سی و چند ساله کورنوالی، که پسر یک ستاره راک انگلیسی است و تمام سال های کودکی و نوجوانی اش را در خانه های اشتراکی با مادر معتادش گذرانده است.

 

اولین داستان از مجموعه داستان های این کارآگاه، درست از زمانی شروع می شود که کورمورن از نامزد ثروتمند و زیبارویش جدا می شود و در دفتری محقر در حالی که برای پرداخت اجاره اش پولی در بساط ندارد، روی یک تخت سفری می خوابد.

 

نقطه مقابل فلاکت های استرایک، دختری است به اسم رابین، که از طرف یک دفتر کاریابی موقت، به عنوان منشی راهی دفتر این کارآگاه خصوصی می شود. رابین، دختر جوانی با موهای بلوند که تازه نامزد کرده و در لندن مستقر شده است.

 

کورمورن در اوج آشفتگی و رابین در بهترین روزهای زندگی اش به سر می برد. رمان های پلیسی جی. کی. رولینگ، شاید در ابتدا به جذابیت مجموعه هری پاتر به نظر نیایند، اما رفته رفته چنان با شخصیت ها و داستان همراهمان می کنند که حتی ممکن است وقتی از خواندن کتاب فارغ شده ایم هم باز به آن ها فکر کنیم.

 

روایت رولینگ، همراه با جزییات بسیار و به شیوه ای است که احتمالا خواندن کتاب او را به هر برنامه مفرح دیگری ترجیح دهد. برای همین، سریالی که بی بی سی با اقتباس از این رمان ها ساخته است، در وهله اول ممکن است توی ذوق آدم بزند. مثلا این که بازیگر نقش استرایک، آن قدرها که در کتاب وصف شده، یغور و خشن نیست و موهایش مرتب تر از چیزی است که منظور رولینگ بوده است.

 

یا این که در فصل دوم، چرا داستان کرم ابریشم، این قدر مختصر می شود و چرا از ساب پلات های جذاب توی کتاب ها خبری نیست. با این وجود، لندن سریال، همان لندنی است که رولینگ وصف کرده. همان قدر دلگیر، همان قدر مرموز و در عین حال همان قدر دلنشین. همه چیز کاملا انگلیسی است.  آدم ها و رفتارشان و حتی قصد و غرض از جنایت ها. رابین داستان هم دوست داشتنی از آب درآمده. برخی جزییات هم در سریال در نظر گرفته شده و شاید در فصل اول که روایت اولین رمان از مجموعه رمان های جنایی رولینگ است، دقت بیشتری به کار رفته است.  

 

در سریال استرایک، شما با ماجراهای جنایی جذابی رو به رو می شوید که با نوعی خونسردی انگلیسی روایت می شوند. در ماجراهای استرایک از تلاطم داستان های پلیسی امریکایی خبری نیست. استرایک با احساسات رقیق ولی پنهانش، قد بلند و هیکل درشتش و پایی که در جنگ افغانستان از زانو قطع شده، با اختلاف در ردیف کارآگاه های محبوب قرار می گرد. کارآگاهی که درست مثل رولینگ، برای جزییات اهمیت زیادی قائل است و یک زندگی واقعی دارد. خیلی واقعی تر از کارآگاه هایی که یا بیش از حد باهوش و وسواسی هستند یا چاق و خنگ و بی خیال یا خیلی جدی و عبوس و غیرقابل نفوذ.

 

رابین هم یک دستیار تمام عیار است. دختری باهوش و کارآمد که نقش موثری در حل معماها و پیش بردن داستان دارد. زندگی های شخصی رابین و کورمورن، ذهن شما را مشغول خواهد کرد و هیچ بعید نیست بعد از خواندن کتاب یا تماشای سریال، تا مدتی ذهنتان مشغول انتخاب ها و تصمیم های آن ها باشد؛ کورمورن که هم نام یک غول افسانه ای کورنوالی است و رابین که یک سینه سرخ خوشحال است و البته حسابی قوی که هیچ به ظاهرش نمی آید.

 

سریال استرایک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

زوج دوست داشتنی

شفق قطب زاده: پیش از آن که برنامه سازان تصمیم بگیرند سریالی را براساس داستان های جنایی رولینگ بنویسند، من کتاب ها را خوانده بودم. چیزی که در درجه اول من را به خواندن آن ها ترغیب می کرد، نام رولینگ بود. ممکن است بسیاری از کتابخوانان جدی موقع شنیدن نام این نویسنده، اه و پیف کنند و دماغشان را بالا بگیرند و مجموعه «هری پاتر» را داستان هایی ضعیف بخوانند که با الگوبرداری از سایر کتاب های این ژانر نوشته شده است؛ اما اگر حتی این داستان الگوبرداری هم درست باشد، نقطه قوت رولینگ در این است که توانسته آن ها را در پکیجی چنان جذاب عرضه کند که در زمینه جذب مخاطب از داستان های یادشده پیشی بگیرد و این اصلا توانایی کمی نیست. برای همین وقتی فهمیدم رولینگ نوشتن مجموعه ای جنایی را کلید زده و ترجمه اش هم در بازار موجود است، بی فوت وقت آن ها را تهیه کردم و خواندم.

 

یکی از نقاط قوت مهم رولینگ شخصیت پردازی است. آن قدر این کار را خوب انجام می دهد که چیزی از صفحه های کتاب نگذشته، با قهرمان همراهی می کنید و دوستش دارید. برای همین هم بزرگ ترین نگرانی ام زمان تماشای سریال این بود که کورمورن استرایک و رابین، کارآگاه خصوصی داستان و دستیارش، آن طور که باید در سریال خوب درنیامده باشند و تصوراتی را که از فضای داستان کسب کرده بودم، به هم بریزند.

 

در نگاه اول و از روی تیتراژ، استرایک زیادی مرد جذابی بود و رابین معمولی. راستش حرصم گرفت. استرایک باید به گوریل پشمالویی می مانست که مخاطب در روند سریال به شخصیت جذابش پی ببرد و از او خوشش بیاید. در عوض رابین باید از همان نگاه اول، مخاطب را جذاب می کرد، پیش از آن که ویژگی های اخلاقی اش ظاهر شوند؛ اما احتمالا بنابر قوانینی که سریال سازها دارند، نمی توانستند استرایک را دقیقا همان طور که در کتاب بوده به نمایش بگذارند؛ ولی با دیدن سریال دلم با استرایک نمایش داده شده هم صاف شد.

 

چیزهایی چون موهای نامرتب، اتاق شلوغ و درهم ریخته که هم جای کار است و هم محل خواب، مسواک زدن هول هولکی پیش از ورود مراجعه به اتاق و تف کردنش در سطح آشغال و مواردی از این دست او را به کارآگاه رولینگ نزدیک کرده بود و زوج کارآگاهی مثل کتاب دوست داشتنی بودند.

 

نکته دیگری که در کتاب های رولینگ رعایت می شود و ممکن است در نسخه های فیلم و سریال آن از دست برود، توجه به جزییات اوست. «آوای فاخته»، اولین کتاب رولینگ در این ژانر، کتابی است ششصد، هفتصد صفحه ای و سازندگان سریال تصمیم گرفته بودند آن را در سه قسمت بسازند.

 

در نگاه اول نگران کننده بود، اما با تماشای سریال دستم آمد که جزییات اساسی و پیش نبرده حذف نشده اند و مخاطبی که کتاب را هم نخوانده، می تواند با داستان این قسمت ارتباط برقرار کند. «کرم ابریشم»، دومین رمان، داستان پیچیده تری دارد و باید با جزئی نگری بیشتری با آن برخورد کرد. خوانندگان کتاب هم به این مسئله معترفند و اغلب کرم ابریشم را بیش از آوای فاخته می پسندند، ولی سازندگان سریال استرایک در یک تصمیم که نمی دانم ناشی از بی سلیقگی بوده یا کم حوصلگی، با حذف ظرایف داستان، ماجرا را در دو قسمت جمع کرده اند.

 

به نظرم برای کسی که با کتاب ها آشنایی ندارد، سری اول این سریال جذاب تر است. مضاف بر این ها چیزی که در قسمت دوم تا حدودی نادیده انگاشته شده، رابطه دوستانه ای است که میان استرایک و دستیارش شکل می گیرد و بعید می دانم کسی که این زوج را فقط بر اساس سریال می شناسد، چندان از این رابطه دوستانه چیزی دستگیرش شده باشد.

 

راستش من ابتدا خواندن کتاب های رولینگ را توصیه می کنم و بعد دیدن این مجموعه ها را، چون سریال نتوانسته حق مطلب را به خوبی ادا کند و با تکیه صرف به سریال، بخشی از جذابیت را از دست می دهید.

 

سریال استرایک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

مختصر و مفید درباره سریال «استرایک»

•سریال استرایک اقتباسی تلویزیونی از رمان های جنایی جی. کی. رولینگ است که قسمت اول آن ۲۷ آگوست امسال از شبکه بی بی سی پخش شد. پخش این سریال در امریکا به دست شبکه کابلی هوم باکس آفیس انجام شده است.

 

•رولینگ این کتاب را در سال ۲۰۱۳ با نام مستعار رابرت گالبریت منتشر کرد و تا قبل از این که رازش فاش شود، فقط پنج نسخه از آن فروش رفته بود. در حالی که یک ساعت پس از پخش شدن نام اصلی نویسنده، فروش آن در سایت آمازون به ۵۰۷۰۰۰ نسخه افزایش یافت.

 

•این سریال قرار است در هفت سری و براساس مجموعه استرایک ساخته شود. رولینگ در حال حاضر از این مجموعه است. او  در مصاحبه ای گفته این قسمت «سفید کشنده» نام دارد، اما هنوز زمان انتشار آن مشخص نیست. او همچنین گفته است که این مجموعه احتمالا بیشتر از هفت جلد خواهدبود: «من واقعا عاشق نوشتن این کتاب ها هستم. بنابراین نمی دانم که نقطه برای آن در ذهنم دارم یا نه.»

 

•فیلمبرداری این مجموعه در پاییز سال ۲۰۱۶ در لندن آغاز شد و بخش هایی از آن نیز در بارو، کامبریا و یورک شایر فیلمبرداری شده است.

 

•فیلمنامه فصل اول این سریال توسط بن ریچاردز، نویسنده انگلیسی، آماده شدهاست. او در مصاحبه ای گفته که این سریال از نظر بصری و ضرباهنگ به شدت بادیگر سریال های جنایی متفاوت است. او در این مصاحبه استرایک را با دیگر کارآگاه سریال مشهور انگلیسی، یعنی سربازرس مورس، مقایسه کرده است تام اج نیز که دو جلد بعدی کتاب رولینگ «یعنی کرم ابریشم» و «رد پای شیطان» را تبدیل به فیلمنامه کرده، گفته مردم لغت «اولدفشن» را به عنوان یک کلمه تحقیرآمیز استفاده می کنند، ولی به نظر من این مسئله دقیقا همان چیزی است که باعث می شود این جور کتاب ها و سریال ها جذابیت پیدا کنند.

 

•بیشتر نقدهایی که پس از پخش قسمت اول این سریال درباره آن نوشته شده، مثبت بوده است. یکی از منتقدان دیجیتال اسپای بازی برک و هالیدی گرنجر را در استرایک تحسین برانگیز دانسته و نوشته است که بازی برک در این سریال بیشتر شبیه به یک جور وحی یا الهام است. کریستوفر استیونز، منتقد میل آنلاین، نیز بازی برک را تحسین کرده و درباره گرنجر نوشته که بازی پرانرژی او در قسمت اول، شخصیت غمزده کورمورن استرایک (با بازی تام برک) را متعادل می کند.

 

اگرچه در بخش دیگری نوشته که هیچ ظرافت و هوشمندی در نشان دادن جراحت استرایک به عنوان یک کهنه سرباز جنگ افغانستان که یک پایش را از دست داده و در حال حاضر به عنوان کارآگاه خصوصی در دفترش زندگی می کند، وجود ندارد.

 

هفته نامه کرگدن

 

bartarinha.ir
  • 17
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش