چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۱۶ - ۱۴ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۴۰۴۰
موسیقی

امیر خاکی: در آلبوم« استادِ فرار» ژانر چیز دیگری بود و سبک راه دیگری را طی می‌کرد

امیر خاکی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

من فکر می‌کنم ارتباط برقرار کردن با موسیقی تا حدودي آسان‌تر از ارتباط با دیگر هنرهاست

 

مفهوم اصلی «استادِ فرار» برآیند اتفاقات مبسوطی است و پایه آن از مدت ها قبل در ذهنم شکل گرفته بود

 

من دوست داشتم کاری بسازم که در رادیو هم پخش شود اما دوست نداشتم چیزی که به اصطلاح «مُد» است برای ما تصمیم بگیرد

 

وقتی یک آلبوم موسیقی می‌سازید یا حتی وقتی ساز می‌نوازید، در واقع دارید خود را بدون هیچ کم‌و‌کاست همان‌طور كه هستید فاش می‌کنید

 

امیر خاکی متولد ۱۳۶۲ در تهران، آهنگساز و نوازنده گیتار الکتریک است که فعالیت هنری خود را از ۱۳۷۸ آغاز کرد. او که هنرجوی بهمن نصیری است، فعالیت خود را در زمینه موسیقی راک و پراگرسیو راک با الهام از هنرمندان این سبک پی گرفت. از اوایل دهه ۸۰ با گروه‌های موسیقی راک همکاری‌هایی داشت و در اواسط این دهه کارهایی را تولید و اجرا کرد که البته به دلیل شرایط آن سال‌ها، هیچ‌ یک به مرحله انتشار نرسید. پس از این دوره به واسطه آشنایی با موسیقی آمریکای لاتین از فضای جز و راک فاصله گرفت و با پژوهش در این زمینه به تهیه ملودی‌ها و پایه‌گذاری ضبط آلبوم در این زمینه پرداخت.

 

آخرین اثر او با نام «استادِ فرار» که یک اثر انتقادی در سبک فیوژن است، در روز بیست‌وهشتم تیر در شهرکتاب خانه وارطان، واقع در خیابان فلسطین رونمایی شد. در حاشیه این رونمایی، روزنامه قانون گفت‌وگویی با این هنرمند داشته است که در ادامه می خوانید؛

 

آلبوم «استادِ فرار» چه از لحاظ ویژگی‌های محتوایی و ساختار و چه از لحاظ مفصل بودن فرآیند پیش‌تولید و پساتولید، مجموعه منحصر به فردی است؛ علت انتخاب نام استادِ فرار چه بوده است و چه ذهنیتی ورای این نام وجود دارد؟

بله همین‌طور است؛ ساخت و تولید این آلبوم حدود سه سال طول کشید که یک سال آن به پس از تولید اختصاص داشت. مفهوم اصلی «استادِ فرار» برآیند اتفاقات مبسوطی است و پایه آن از مدت ها قبل در ذهنم شکل گرفته بود. من از کودکی به سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ آمریکا و فرانسه علاقه زیادی داشتم که محتوای اصلی آن، مساله تعقیب و گریز بود. فیلم‌هایی که تصاویر و جزيیات آن در ذهن رویاپرداز و کودکانه من مدام بازتولید می‌شد و ذات پدیده تعقیب و گریز برایم جذابیت فراوانی داشت؛ به خصوص که یک سوی آن شخصیتی مثبت و آرمانی بود مانند شخصیت‌های فیلم «فرار ازآلکاتراز» یا شخصیت اصلی فیلم «رهایی از شائوشنگ» که نقطه عطفی بر این مفهوم بود و به ایده‌های من در این باره شکل ویژه‌ای می‌بخشید.

 

دقت مداوم در این جزيیات و دیدگاه تصویرسازانه‌ام به واسطه تجربه ‌در ساخت موسیقی فیلم موجب می‌شد ملودی‌ها، ریتم و هارمونی در ذهن من به شکل تصاویر بروز کنند و کم‌کم ایده اولیه آلبوم «استادِ فرار» شکل گرفت که برگردانی تصویری از قهرمان‌های داستان‌هایی بود که از کودکی شیفته آن‌ها بودم با درونمایه‌ای از هوش و ذکاوت همراه با شجاعتی که جرات تجربه غیرممکن‌ها را می‌دهد یا امیدواری زیبایی که در شخصیت «اندی دوفرین» بود. نام اولین آهنگی که برای آلبوم ساخته بودیم که آخرین آهنگ از آلبوم فعلی نیز هستEscape بود.

 

نام Escape Artist از یک فیلم مستند که درباره فرار سه زندانی از آلکاتراز ساخته شده بود وام گرفته شد و به واسطه امیر کامران مجرد که دوست و همکار من در ساخت این پروژه است، پیشنهاد شد و در نهایت به عبارت «استادِ فرار» ترجمه شد. تمام این ها به شکل‌گیری داستانی در ذهن من منجر می‌شد که به نحوی داستان خودِ ما بود. امید برای رسیدن، مفهوم کلیدی تمام این داستان‌ها بود و چالش مهمی که برای ما وجود داشت این بود که چطور می‌شود که با ترکیب تمام این درونمایه‌ها به یک «استادِ فرار» رسید.

 

این محتوا چگونه برای شما درونی شد یا به عبارت دیگر، چگونه آن را از چارچوب موضوع یک فیلم خارج کرده و به «داستانِ ما» تسری دادید؟ ضمن اینکه به نظر می‌رسد تعارضی میان مفهوم رسیدن و فرار وجود دارد.

 

بله؛ این تا حدودی درست است اما خوانش من از مفهوم فرار با توجه به شرایط ویژه دوره کودکی ما در دهه ۶۰ شکل دیگری می‌یابد؛ روزگاری بسیار متفاوت از امروز. دوره‌ای که محدودیت حتی در ساده‌ترین امور روزمره مثل تهیه مایحتاج به چشم می‌خورد. دوره‌ای که همه ایستادن در صف و کوپن را به یاد دارند و این محدودیت به تمام جنبه‌های زندگی یک کودک و بعدها یک نوجوان تسری پیدا می‌کرد و این فکر که چرا برای به دست آوردن هرچیزی، هرچند ساده، باید بیش از آنچه لازم بود تلاش کنیم؟ به همین دليل راه میانبُر یا فرار را به عنوان مکانیزمی برای رسیدن به خواسته‌های‌مان امتحان می‌کردیم و همه این ها مخفیانه انجام می‌گرفت و هر چیز ساده فرآیندی طولانی داشت.

 

که این فرآیند طولانی هوش، خلاقیت و انرژی بیشتری طلب می‌کرد تا یک مسیر مستقیم و بدون مانع!

بله همين‌طور است. آن میزان از خلاقیتی که خرج می‌کردیم که چطور هر یک از موانع را پشت‌ سر بگذاریم، به خصوص برای من که به موسیقی علاقه‌مند بودم و گذر از یک پروسه طولانی از تهیه ساز گرفته تا اینکه چطور و چه زمان و با چه ترفندی بی‌آنکه دردسری درست شود ساز بزنم...؛ همه این‌ها برای من تداعی‌کننده تصویر فرار است و تصور من این بود که ما چریک‌وار زندگی می‌کنیم. از دیدگاه من، «استادِ فرار» کسی است که می‌تواند با کمترین امکانات و بیشترین محدودیت از هوش و خلاقیتش استفاده کند برای بهتر شدن و داشتن امید. حرکت آن روزهای من و همسالانم شاید چندان اعتراضی و مستقیم نبود اما ما را کم‌و بیش به هدف‌مان می‌رساند و یک دستاورد ارزشمند به حساب می‌آمد که به میزان سختی که متحمل می‌شدیم برای‌مان لذت‌بخش بود؛ آن هم در جامعه‌ای که کلیت آن با ما و خواسته‌های‌مان در تعارض بود. این تمام محتوای آلبوم «استادِ فرار» است.

 

با چه ساز و کاری این محتوا را در اثر انعکاس دادید؟

کار به این شکل نبود که ما یک تِم درست کنیم و برای هرکدام به فراخور آن اسمی بگذاریم. تبدیل مضمون و ذهنیت به نام، برای من اهمیت ویژه‌ای داشت و همیشه ضمن حفظ کلیت کار اشارات و ارجاعاتی به مضمون داشته‌ام. برای مثال در آهنگ «میراث پلشت» که پنجمین آهنگ آلبوم است، نام پلشت، تداعیگر عنصر نامطلوبی بود که به شکل باورهای غلط بر ما تحميل می‌شد و رنجی که نسل‌ها در حمل این سنگینی تحمل‌ناپذیر و انتقالش به نسل بعد متحمل می‌شدند برایم قابل تشبیه به دوِ امدادی بود.

 

این پلشتی از گذشته به ما ارث رسيده و انرژی باید به شکلی ناعادلانه صرف آن شود؛ چیزی که همه ما تجربه کرده‌ایم. ما برای ملموس کردن این حالت در آهنگ «میراث پلشت» از فواصل کروماتیکی استفاده کردیم که به نحوی استعاره از این سنگینی و حتی چسبناکی بود و به این ترتیب من و کامران مجرد، تلاش کردیم این مساله را حتی در ترتیب آهنگ‌ها رعایت کنیم تا شکل روایی و اوج و فرود در آن حس بشود. آهنگ «تحلیل رویا» به مثابه طرح‌واره و نقشه‌ای در ابتدای آلبوم یا «فرآیند رشد» ابتدای مسیری بود که انتهای آن به «استادِ فرار» شدن می‌انجامید.

 

آیا این کار حاصل تجمیع ملودی‌هایی بود که در طول این‌ سال‌ها ساختید و تحت این عنوان سامان گرفت یا ابتدا ایده شکل گرفت و شما برای آن ایده دست به ابداع زدید؟

درباره این کار شکل دوم درست است؛ یعنی ابتدا مفهوم و ایده شکل گرفت و این مفهوم آن‌قدر قدرتمند بود که منجر به ساخت ملودی شد. من و کامران مجرد مدت‌ها راجع به مفهوم و طرح ذهنی من راجع به آنچه قصد داشتم بیان کنم، صحبت می‌کردیم؛ به این شیوه ابتدا هارمونی را می‌ساختم و بعد ملودی را بر آن سوار می‌کردم. به طور کلی می‌توانم بگویم این کار از لحاظ فکر و مفهوم به گذشته ارجاع دارد اما از لحاظ ساخت، خير. به‌علاوه اینکه بخواهم چیزی را که از قبل ضبط کرده‌ام در مجموعه بگنجانم، روش و سبک شخصی من برای آهنگسازی نیست.

 

آيا فکر نمی‌کردید اسم‌گذاری کار شما را محدود کند و با ثبوت یک معنا، امکان ورود معانی دیگر به حوزه ذهن مخاطب سلب می‌شود و کار به مثابه یک بسته‌بندی در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد؟

من فکر می‌کنم ارتباط برقرار کردن با موسیقیتا حدودي آسان‌تر از ارتباط با دیگر هنرهاست و موسیقی به شکلی بی‌واسطه با احساس مخاطب درگیر می‌شود و نیازی به شناخت آن از طریق اسم‌ها نیست؛ به خصوص در فضای فعلی کارها کمتر از جنبه فیزیکی یعنی باز کردن جلد و خواندن آن مورد توجه قرار می‌گیرند. ضمن اینکه این کار آن‌قدر برای من شخصی است که ترجیح نمی‌دادم بیش از این آشکار شود.

 

به‌طور دقيق مقصود از شخصی بودن چیست؟ آیا فقط همان ارجاع بیرونی یک اثر هنری و یک ویژگی سبک‌شناسانه است یا چیزی فراتر از این‌هاست؟

من معتقدم وقتی یک آلبوم موسیقی می‌سازید یا حتی وقتی ساز می‌نوازید در واقع دارید خود را بدون هیچ کم‌و‌کاستی همان‌طور كه هستيد فاش می‌کنید و تمام احساس، تجربه و شخصی‌ترین زوایای وجودتان را به برهنه‌ترین شکل با دیگران، با همه به اشتراک می‌گذارید و بالطبع این اتفاق اضطراب برانگیز است و من ترجیح می‌دادم همه حسم را با آن‌ها قسمت نکنم.

 

با توجه به این میزان از شخصی بودن، توجه به مساله مخاطب در کجای این ذهنیت و نتیجه حاصل از آن قرار می‌گیرد؟

نمی‌توانم بگویم که هرگز به این مساله فکر نکرده‌ام چرا که نگاه مخاطب برای سازنده هر اثر هنری مهم است. من دوست داشتم کاری بسازم که در رادیو هم پخش شود اما دوست نداشتم چیزی که به اصطلاح «مُد» است برای ما تصمیم بگیرد.بنا بر اين دغدغه اصلی ما، چگونگی برداشت مخاطب از اثر نبود. به خصوص که می‌دانستیم موسیقی بی‌کلام مخاطب چندانی نخواهد داشت که بخواهیم کار را بر اساس آن سیاست‌گذاری کنیم. من و کامران مجرد در تولید این کار، دیدگاه ثابتی را دنبال کردیم و سعی کردیم خودمان باشیم. جدا از این ها فکر می‌کنم این یک اصل ثابت درباره تولید تمام آثار هنری است و به این مساله اعتقاد دارم که شما تنها زمانی احساس نیاز می‌کنید به اینکه یک اثر هنری را به منصه ظهور برسانید که دیگر توان نگه داشتن همه آن رازها، احساسات و رنج‌ها را در خود ندارید و بی‌شک موسیقی هم از این قاعده مستثنا نیست. در چنین شرایطی فکر کردن به مخاطب نمی‌تواند اولین دغدغه شما باشد.

 

پس با این تفاصیل سخن از یک تزکیه یا به تعبیر دیگر پالایش عواطف است و شما به بازار موسیقی چندان التفاتی نداشتید.

 

بله؛ ضمن اینکه از دهه ۹۰ و بعد از پیدایش و گسترش پدیده‌ای به نام دانلود،مساله بازار موسیقی معنایی ندارد و تولید موسیقی فقط براي علایق شخصی و شهرت یا چیزهایی مانند آن است اما درباره انگیزه خودم می‌توانم به قطع بگویم یک ترجمان درونی یا به تعبیر شما تزکیه است.

 

با توجه به اینکه کار از لحاظ محتوا، دغدغه یک نسل را دنبال می‌کند، فکر نمی‌کنید استفاده از ابژه‌های نسلی حداقل در نام‌گذاری می‌توانست منجر به ارتباط بیشتر اثر با مخاطب شود؟

همچنان معتقدم که در حیطه نام‌ها، خیر.هرآنچه شما به عنوان اسم به اثر می‌افزایید، هميشه نمی‌تواند منتج به نتیجه مورد نظر شما شود درحالی که عکس این قضیه صادق است. برای مثال آهنگ «فرآیند رشد» در افراد مختلف تا حدودي بازخورد یکسانی داشت و تداعیگر تصویر مشترکي بود؛‌ بنابراین این اتفاق می‌تواند بیفتد اگر در ذات اثر باشد؛ خواه اسمی از آن آورده شود یا خير.

 

تا کنون بیشتر بحث بر سر محتوا بود و از فرم سخن کمتر به میان آمد؛ در کار گاه به تغییر ناگهانی فرم‌ها برمی‌خوریم که به نحو آشکاری یک‌پارچگی سبکی اثر و توالی فرم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؛ دلیل این امر چه بوده است؟

فکر می‌کنم مهم‌ترین دلیل این مساله این بود که نمی‌خواستم خود را به یک چارچوب ثابت محدود کنم. سبک اصلی من لاتین است و هیچ ربطی به موسیقی که ما ارائه کردیم ندارد. سبک موسیقی که تولید کرده‌ام، موسیقی مدرن است و فضای بسيارمتفاوتی دارد. در طول کار بر اینکه کار از فضای راک جدا باشد تاكيد داشتم. در ترکیب‌بندی از صداهای خشن و دیستورشن و در مقابل از صدای آمبیانس برای زمینه و زیرساخت استفاده کردم؛ در عوض هارمونی‌ها، آرپرژها و آکوردها همگی دارای صدایی تمیز هستند.

 

همه این تناسب‌ گریزی‌ها شاید به این دليل بود که ژانر چیز دیگری بود و سبک راه دیگری را طی می‌کرد؛ در این میان محتوا بود که راه ما را مشخص می‌کرد و من معتقدم مفهوم آن‌قدر اصالت دارد که بشود برای رسیدن به آن فضاها را شکست و ترکیب کرد. ضمن اینکه من علاقه داشتم از تمام آنچه در دسترس دارم استفاده کنم و هریک از این فضاهای متفاوت یاگاه متضاد به مثابه چاشنی‌ها و دورچین‌هایی بودند که طعم‌های لذت‌بخشی را به من می‌چشاندند و نمی‌توانستم از هیچ‌یک چشم‌پوشی کنم؛ فقط به این دلیل که به سبک اثر یا مکتب پایبند باشم.

 

بله، منطقی است. شما نسبت به خود و اثرتان مسئول هستید نه مکتب‌های موسیقی!

بله، به همین دلیل بوسانوا، بلوز، راک، پراگرسیو راک حواشی جذاب و لذت‌بخشی بودند و هریک را بنا بر طرح ذهنی‌ام پیش می‌بردم. ولی با وجود این تنوع در فضاها، سعی کردم با رعایت یکسانی ضرباهنگ، کارها را کم‌وبیش در یک کلیت ثابت نگه دارم تا از لحاظ شنیداری، پرش و تفاوت محسوسی از ابتدا تا انتهای کار وجود نداشته باشد و این در نهایت به یکدست شدن کار کمک می‌کرد و حکم روغنی را داشت که بر سطح یک نقاشی می‌کشند تا در انتها ظاهر یک‌پارچه‌اي داشته باشد.

 

ممکن است کمی درباره روند شکل‌گیری آلبوم و چگونگی پیشرفت مراحل تولید توضیح دهید؟

شروع این کار به تشویق آقای کامران مجرد بود و بعد از فرستادن تِم‌هایی که داشتم، این تصمیم قوت گرفت که یک کار مشترک انجام بدهیم و پس از آن کار تهیه به شکل حرفه‌ای آغاز شد. بعد از تولید تِم‌ها و تنظیم، علی نوریان به جمع ما اضافه شد که به همراهی کامران مجرد به تهیه کادانس‌ها و نوشتن لاینِ درامز پرداختند و در نهایت با تلفیق این بخش‌ها به کلیت کار رسیدیم. آنچه می‌توانم بگویم این است که ما هرچیزی که در توان‌مان بود و به اصطلاح بلد بودیم در کار وارد کردیم؛ البته در جزيیات و انتخاب سازها، نه در کلیت کار. لازم نمی‌دیدیم چیزی بیشتر و متفاوت از آنچه هستیم را ارائه کنیم چرا که هدف برای هیچ‌یک از ما ارائه کردن و نمایاندن نبود.

 

با توجه به اینکه آواز می‌توانست دامنه تاثیرگذاری اثر موسیقایی را گسترده‌تر کند،چه ترجیحی وجود داشت که موسیقی بدون کلام باشد؟

من معتقدم موسیقی باکلام زمانی می‌تواند تاثیرگذار باشد که توسط سازنده موسیقی تولید شود نه اینکه کسی آهنگ بسازد و دیگری برای آن شعری بسراید یا برعکس اما علتی که به دنبال این ماجرا نرفتم این بود که در کودکی انگلیسی بلد نبودم و نمی‌توانستم با موسیقی انگلیسی زبان ارتباط برقرار ‌کنم و به همین دلیل موسیقی بی‌کلام گوش می‌دادم؛

 

سازهای بادی و آثار هنرمندانی مثل مایلز دیویس، کُلت رِین و کِنی‌جیو را می‌دیدم که آن‌ها با چه کیفیتی می‌توانند بدون استفاده از کلمات با نوای ساز حرف بزنند؛ بنابراین لزومی ندارد موسیقی هميشه و به طور حتم کلام داشته باشد تا بتواند با مخاطب حرف بزند ضمن اینکه من فکر می‌کردم ابزارهای مورد نیاز برای بیان را داشته‌ام.

 

ghanoondaily.ir
  • 13
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش