سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۱۲ - ۱۲ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۳۶۱۴
رادیو و تلویزیون

چالش حفظ تعادل میان تئاتر و وسوسه‌های تلویزیونی

وحید رهبانی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

تماشاگران تلویزیون این شب‌ها شاهد پخش سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی مجتبی امینی از شبکه سوم سیما هستند که ایفای یکی از نقش‌های اصلی آن را وحید رهبانی برعهده دارد.رهبانی که تجربه کار در تلویزیون را از سریال «خانه ما» به کارگردانی مسعود کرامتی در سال ۷۹ آغاز کرده بود، در طول این سال‌ها فعالیتش را در تئاتر متمرکز کرده است و به‌عنوان یک کارگردان، بازیگر و مترجم در تئاتر ایران شناخته شده است.رهبانی بازیگری در تئاتر را با ایفای نقش در نمایش «معرکه در معرکه» داوود میرباقری در سال ۷۵ آغاز کرد و در طول این سال‌ها کارگردانی آثاری چون «در انتظار گودو»، «کرگدن»، «مرد اتفاقی»، «الوتریا»، «هدا گابلر»، «کابوس نامه»، «درخت بلوط»، «کابوس نامه (فصل دوم)؛ بیداری کاذب»، «اگر…» و «هنر» را برعهده داشته است و در نمایش‌های مختلفی نیز ایفای نقش کرده است.وحید رهبانی از تجربه‌های تئاتری و برنامه‌های پیش روی خود برای حضور بر صحنه، می‌گوید.گفت‌و‌گوی «مهر» با وحید رهبانی را در ادامه می‌خوانید.

این روزها مردم با سریال «گاندو» شما را در قاب تلویزیون می‌بینند و البته خاطره، بازی در سریال «خانه ما» نیز هنوز در ذهن بسیاری از مخاطبان باقی مانده است در صورتی که اهالی تئاتر بیشتر شما را به‌عنوان کارگردان، بازیگر و مترجم فعال می‌شناسند.این روزها در تئاتر مشغول چه فعالیتی هستید، چون به‌نظر می‌رسید یک نوبت اجرای تئاتر نیز در تماشاخانه ایرانشهر داشتید که منتفی شد.

بله من در دی ماه ۹۷ در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر یک نوبت اجرا داشتم، اما به‌خاطر بازی در سریال «گاندو» نتوانستم این نوبت را حفظ کنم، چون «گاندو» خیلی انرژی و تمرکز از من می‌گرفت و نمی‌خواستم انرژی و ذهنم را بین ۲ کار تقسیم کنم که در نتیجه انصراف دادم.قرار بود نمایش «در انتظار گودو» را هم کار کنم که اتفاق بسیار جذابی برای من بود چون قصد داشتم در سالگرد ۲۰ سالگی اجرای نمایش «در انتظار گودو» که سال ۷۷ برای اولین‌بار به صحنه برده بودم، یک «در انتظار گودو» جدید اجرا کنم و اگر این اتفاق رخ می‌داد بسیار جالب بود چون من ۲۰ سال بزرگ‌تر شده و تجربیات زیادی کسب کرده بودم و نگاهم به متن تغییر کرده بود، اما متاسفانه این اتفاق هم میسر نشد.امسال هم در حال گپ‌وگفت‌هایی با برخی از دوستان برای اجرای تئاتر هستم و پیشنهاداتی برای اجرای تئاتر در خارج از ایران و در کشورهای آسیایی نیز دارم اما هنوز برنامه مشخصی برای اجرای اثری جدید مد نظر ندارم.

مدتی قبل هم قصد داشتید نمایشنامه «ریچارد سوم رخ نخواهد داد» را اجرا کنید که انگار آن هم منتفی شد.

بله علاقه‌مند بودم این نمایش را به صحنه ببرم اما وقتی متوجه شدم کارگردان دیگری در سالن چهارسو آن را اجرا کرده است از اجرای آن منصرف شدم و ایران هم نبودم تا بتوانم اجرایشان را ببینم. دوست داشتم این متن به‌عنوان یک متن بکر در تئاتر ایران اجرا شود و بعد از اینکه کارگردان دیگری آن را به صحنه برد دیگر برایم جذابیت نداشت.این نمایشنامه در واقع انگار در دل من است و ماجرایی که برای میرهولد در این نمایشنامه رخ می‌دهد مانند ماجرایی است که بعد از توقیف «هدا گابلر» برای من اتفاق افتاد. برای همین است که احساس نزدیکی زیادی با آن متن می‌کنم. همان حرف‌هایی را که در شورای نظارت به میرهولد می‌زنند، شبیهش را به من هم می‌زدند. البته نمی‌خواهم درباره حواشی نمایش «هدا گابلر» صحبت کنم چون آن ماجرا تقریبا برایم تمام شده است.

علاقه این روزهایتان بر اجرای چه نوع نمایش‌هایی است؟ دوست دارید به سمت و سوی آثاری مثل «هدا گابلر» با شیوه اجرایی منحصر به‌فرد بروید یا نمایش‌های رئالیستی مثل «هنر» و یا تجربیاتی که با هنرجویانتان داشته باشید؛ مانند آثاری چون «کابوس‌نامه».

این روزها علاقه‌مند هستم نمایش‌هایی را شبیه تجربیاتی که با هنرجویانم داشته‌ام به صحنه ببرم. نمایشی شبیه به «کابوس‌نامه» که یک پروسه تمرین یک ساله داشت که این روزها در حال گپ‌وگفت برای شروع چنین اثری هم هستم.اما وقتی که وارد تلویزیون می‌شوید و به‌عنوان هنرپیشه در آثار تصویری فعالیت می‌کنید، سرتان شلوغ می‌شود و پیشنهادات وسوسه‌انگیزی دریافت می‌کنید؛ آن وقت است که نگه‌داشتن این تعادل بین تئاتر و تلویزیون سخت می‌شود، اما خوشبختانه برای من در ۴۰ سالگی دیگر عطشی که ممکن است خیلی‌ها در دوران ۲۰ سالگی برای شهرت و شناخته شدن داشته باشند، از بین رفته است.

شما در عرصه تئاتر، تجربه ترجمه نمایشنامه‌هایی از نویسندگان کمتر شناخته‌شده در ایران را هم داشته‌اید که اکثرا برای اجرا انتخاب شده‌اند و موردتوجه هم قرار گرفته‌اند. در وضعیت ترجمه‌زده‌ای که این روزها آثار خارجی با آن روبه‌رو هستند، معرفی آثاری با ترجمه‌های روان که برای بازیگران نیز جای کار زیاد داشته باشد، اتفاق مورد توجهی است...

متاسفانه وضعیت ترجمه در تئاتر ایران خیلی بد است.این نکته را چون خودم مترجم هستم نمی‌گویم، چون من نمایشنامه ترجمه نمی‌کنم که منتشر شود و تنها یکی از آنها از زیر دستم در رفت و منتشر شد. حتی هنوز هم بعد از ۲ سال با وجود پیگیری ناشر هزینه چاپ اول ترجمه را دریافت نکرده‌ام اما این روزها ترجمه‌های بسیار بدی را مخصوصا در زمینه نمایشنامه شاهد هستیم.

بله ترجمه نامناسب مخصوصا در زمینه نمایشنامه که مبتنی بر ارتباط دیالکتیک کاراکترها است به اجرا ضربه زیادی می‌زند و این مساله زمانی بیشتر نمود پیدا می‌کند که کارگردان نیز از متن اصلی بی‌اطلاع باشد با این اوصاف در فضایی که این روزها در تئاتر جریان دارد و جو اجرای نمایشنامه‌های یک نویسنده خارجی مثل فلوریان زلر، اریک امانوئل اشمیت، یاسمینا رضا، نیل سایمون و … در مقاطعی فراگیر می‌شود، خلأ ترجمه آثار نویسندگان کمتر شناخته شده‌ای که آثار جذابی دارند و پیشنهاد اجرا به کارگردان می‌دهند، احساس می‌شود.

من باید برای ترجمه یک نمایشنامه، ارتباط قلبی با آن برقرار کنم و ببینم که آیا متن قابلیت اجرا در ایران را دارد یا خیر و آیا به درد تماشاگر ایرانی می‌خورد. نمایشنامه‌ای که ترجمه می‌کنم باید حرفی نو برای گفتن داشته باشد و تاکیدی ندارم که حتما نمایشنامه کم پرسوناژ و کوتاه باشد.حتی این روزها مشغول ترجمه نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر هستم که فکر می‌کنم جای خالی ترجمه‌های خوب آثار شکسپیر هم در ایران احساس می‌شود.

این ترجمه برای من هم بسیار مشکل است اما تلاش می‌کنم که انجامش دهم.ترجمه «ریچارد سوم» برای من فعلا در مرحله تحقیق و آشنایی با زبان انگلیسی میانه که شکسپیر با آن می‌نوشت، قرار دارد. البته من در زمان تحصیلم دوره‌هایی را درباره شکسپیر و آثارش گذرانده‌ام اما هرچه بیشتر درباره‌اش می‌خوانم بیشتر احساس ترس می‌کنم ولی می‌دانم که انجامش خواهم داد. پیدا کردن راز گفتاری شکسپیر، مساله‌ای است که این روزها درگیرش هستم و تلاش می‌کنم که از پس آن بربیایم.

درگیر نوشتن رمان هم هستید؟

بله در حال نوشتن ۲ رمان هستم و رمانی را هم ترجمه کرده‌ام که هنوز منتشر نشده است.

شما در کانادا تحصیل کردید و آشنایی نسبی با تئاتر غرب هم دارید.با وجود این تجربیات و فعالیت چندین ساله‌تان در ایران، چه قیاسی درباره تئاتر غرب و ایران دارید. فکر می‌کنید تئاتر ایران در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد چون جوانان هنرمند و خوش فکری داریم که در تلاش برای ارتقای سطح تئاتر کشور هستند.

اولا به‌خاطر اینکه من تماشاگر منظمی در تئاتر نیستم شاید فرد مناسبی برای جواب دادن به این سوال نباشم و شاید این پرسش از فردی شود که دائماً تئاتر ایران را رصد می‌کند و شرایط را می‌شناسد، اما من از وضعیت تئاتر ایران تقریبا بی‌خبرم، از دوستانم می‌شنوم و مطالعه هم در این زمینه دارم. با وجودی که اکثر قریب به اتفاق دوستان تئاتری من معتقدند که ما در یک بحران به سر می‌بریم، من خلاف این را معتقدم چون تئاتر ایران دارد به سمتی حرکت می‌کند که باید حرکت کند.

شما یک پسربچه ۱۲-۱۳ ساله را تصور کنید که مدام شیطنت می‌کند و خودش را به در و دیوار می‌زند و زخمی می‌کند و نمی‌شود کنترلش کرد اما این پسربچه کم‌کم بزرگ می‌شود و راه خودش را پیدا می‌کند. تئاتر ما در آستانه تبدیل شدن به یک صنعت است و این روزها هم دارد دست و پای نوجوانی خودش را می‌زند و کم‌کم هم به یک بلوغ می‌رسد، وارد یک فضای خصوصی درست و حسابی خواهد شد، کمپانی‌های تئاتر شکل می‌گیرند و هر تماشاخانه در هر سال می‌داند که چه تئاترهایی را قرار است، اجرا کند؛ این نظمی است که ما یادش می‌گیریم و من نگرانش نیستم. امیدوارم روزی بتوانیم ۱۰ سالن ۲ هزار نفره داشته باشیم چون برای یک شهر ۱۳- ۱۴ میلیون نفره داشتن تالار وحدت و یک سالن رویال هال تازه تاسیس خیلی کم است.

با این حساب احتمالا موافق نمایش‌های پرهزینه و پرزرق و برق هم هستید؟

بله. خیلی موافق این نوع از نمایش‌ها هستم و موافق نمایش‌های کوچک زیرپله‌ای و خیابانی و تجربی هم هستم. فرهنگ یک شهر بزرگ مثل تهران نیازمند تئاترهای زیاد است چون تئاتر دیدن تاثیرگذار است و امیدوارم مساله نظارت بر آثار هم کمی ملایم‌تر شود چون خود من چوب نظارت بر آثارم را خیلی خورده‌ام اما در نهایت به آینده تئاتر خوشبین هستم و برای همین هم است که درس می‌دهم چون معتقدم بذرهایی که الان می‌کاریم بالاخره به بار می‌نشینند.

armandaily.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش